کرخانه
معنی کلمه کرخانه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه کرخانه
یک حمله دیگر به شکرخانه درآییم کز مصر چنین قند به خروار درآمد
به شکرخانه او رفته به سر لب شکران مانده اندر عجبش خیره همه بوالعجبان
این شکرخانه همیشه باز باد پرنبات و شکر پنهان تو
آن دم که ترش باشد بهتر ز شکرخانه وان دل که ملول آید خوش بوس و کنار است آن
زان شکرخانه مگو الا که شکر آن چنان کز انبیا آموختی
کسی کو در شکرخانه شکر نوشد به پیمانه بدین سرکای نه ساله نداند کرد خرسندی
روز و شب خدمت تو بیسر و بیپا چه خوشست در شکرخانه تو مرغ شکرخا چه خوشست
به برهنه شده عشق قبایی بدهند وز شکرخانه آن دوست نوایی برسد
منم مصر و شکرخانه چو یوسف در بَرَم گیرد چه جویم ملک کنعان را؟ چو او کنعان من باشد
مهر برگیرم ز قفل و در شکرخانه روم تا ز شاخی زان شکر این قندها را بشکنم