کرج

معنی کلمه کرج در لغت نامه دهخدا

کرج. [ ک َ ] ( اِ ) گوی گریبان. ( برهان ) ( آنندراج ). کَرچ. ( برهان ). گوی گریبان باشد در نسخه میرزا، اما در سامی فی الاسامی به کسر کاف و راء آن باشد که از گریبان پیرهن بیرون کنند و به عربی قواره گویند و بر این قول اعتماد بیشتر است. ( مجمعالفرس ) :
چو چوگان کج بود کرجش از آن رو
ز شکر گوی لذت می رباید.رضی الدین نیشابوری ( از مجمع الفرس ).رجوع به کِرِج شود. || چاک و شکاف جامه. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به کرچ شود.
کرج. [ ک َ رَ ] ( اِخ ) از قناتهای شهر تهران است در سمت مغرب. مقدار آب آن دو سنگ است مسافت مادرچاه تا شهر چهار فرسنگ. بند مجرای کرج بالای قریه سرچوب تقریباً مقابل بیلقان و مظهر آن در تهران نزدیک به جمشیدآباد است. طول مجرای آن 52 کیلومتر است. ( از یادداشت مؤلف ).
کرج. [ ک َ رَ ] ( اِخ ) از شهرستانهای تابع استان تهران است. شهری است کوچک در راه شوسه تهران به قزوین کنار رودخانه کرج ، سردسیر و معتدل. کرج در گذشته دهی بیش نبوده است و پس ازاحداث راه شوسه و مؤسسات کشاورزی در آنجا، آباد شده است و روزبه روز بر آبادی آن افزوده می شود. دانشکده کشاورزی و کارخانه قند و کارخانه های سیم سازی و مقواسازی و الکل سازی و کارخانه های بسیار دیگر در آنجا احداث شده است. راه آهن تهران به آذربایجان از جنوب کرج می گذرد. از آثار قدیم این شهرستان کاروانسرای شاه عباسی در ده قدیم کرج و بنای امامزاده حسن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ). در این شهرستان نزدیک به 45 مسجد، 15 امامزاده و 4 مدرسه وجود دارد. سد کرج به گنجایش 205میلیون متر مکعب و با تولید 149میلیون کیلووات برق در سال بر روی رود کرج ساخته شده است. ( از ایرانشهر ). در نزدیکی این شهر مقدمات ایجاد یک مرکز یا شهر صنعتی تهیه شده است. این شهر در قدیم دهی بیش نبوده است. صاحب معجم البلدان آرد: قریه ای است از قرای ری. و صاحب آنندراج نوشته : شهرکی است به دو منزلی تهران جنب رودی موسوم به کرج. و در ناظم الاطباءآمده : نام دهی در کنار رود کرج که پادشاهان قاجار در آنجا بناها و قصور عالیه بنا کرده اند :
رو ز ری در راه قزوین تا کرج
تا بیابی از غم دنیا فرج.؟ ( آنندراج ).
کرج. [ ک َ رَ ] ( اِخ ) نام رودی است که از کوهستان شمال غربی ری و ارتفاعات کندوان سرچشمه می گیرد و پس از بهم پیوستن آبها بسوی شهر کرج جاری میشود و بلوک شهریار و ساوجبلاغ و جز آن را مشروب می سازد. ( از ناظم الاطباء ). از کوه کلون بسته [از سلسله البرز] سرچشمه می گیرد و از ساوجبلاغ و شهریار و پشاپویه می گذرد و به دریاچه قم می ریزد. قسمتی از آب این رود در تهران مصرف می شود و برای استفاده بیشتر از آن در سالهای اخیر سد بزرگی در مسیر کوهستانی آن رود ساخته اند بنام سد امیرکبیر ( یا سد کرج ) گنجایش این سد 205میلیون متر مکعب و تولید برق آن 149میلیون کیلووات در سال است. ارتفاعش 180 متر و هدفش تنها آبیاری زمینهای کشاورزی نیست ، بلکه بمنظور تعدیل جریان آب مشروب تهران و ایجاد برق اضافی شهر تهران است. مخارج این سد جمعاً در حدود 415میلیارد ریال بوده است. رجوع به فرهنگ امیرکبیر و ایرانشهر ج 2 ص 1580، 1990، 2016 و کرج شود.

معنی کلمه کرج در فرهنگ معین

(کَ ) (اِ. ) گودی گریبان ، چاک پیراهن .

معنی کلمه کرج در فرهنگ عمید

۱. دکمه، گوی گریبان.
۲. چاک پیراهن.

معنی کلمه کرج در فرهنگ فارسی

( کرج ابودلف ) شهری در جنوب سلطان آباد ( اراک حالیه ) و متصل بدان بوده که جزو ناحیه کزار محسوب میشده واقع در ده فرسخی مشرق بروجرد و سی فرسخی جنوب شرقی همدان .
( اسم ) ۱ - گوی گریبان . ۲ - پارچه ای که از گریبان بیرون آورند قواره . ۳ - قطعهای بریده از خربزه و هندوانه برین قاش تراشه . ۴ - تکه قطعه .
گروهی از مردم یا بازیی است و کلمه فارسی است .

معنی کلمه کرج در ویکی واژه

گودی گریبان، چاک پیراهن.
شهری در ایران.

جملاتی از کاربرد کلمه کرج

بود نهرالمعلی این را باب زن ز کرج آب دجله گشت حجاب
ای صبح مرا به صد عذاب اندازی کرجست طلب در آفتاب اندازی
ببوسه وعده یی کردی برآمد سالها تا من ببوی آن شکرجانی چو طوطی در قفس دارم
بو صادق را آورده‌ام. گفت «نیک آمد»، و مهمّات بسیار داشتند، بو صادق را باز گردانیدند. و دیگر نیز حسنک نخواست که وی را به مجلس سلطان رساند، که در دل کرده بود و با بو صادق به نشابور گفته بود که مدرسه‌یی خواهد کرد سخت به تکلّف بسر کوی زنبیل‌بافان تا وی را آنجا بنشانده آید تدریس را . اما بباید دانست که‌ فضل هرچند پنهان دارند، آخر آشکارا شود چون بوی مشک. بو صادق را نشست و خاست‌ افتاد با قاضی بلخ ابو العبّاس و قاضی علی طبقاتی‌ و دیگر علما و مسئلتهای خلافی‌ رفت سخت مشکل‌، و بو صادق در میان آمد و گوی از همگان بربود، چنانکه اقرار دادند این پیران مقدّم که چنو دانشمند ندیده‌اند. این خبر بوبکر حصیری‌ و بو الحسن کرجی‌ به امیر محمود رسانیدند، وی را سخت خوش آمده بود و بو صادق را پیش خواست و بدید و مجلس علم رفت‌ و وی را بپسندید و گفت «بباید ساخت آمدن را سوی ماوراء النّهر و از آن جای به غزنین» و بازگشت‌ از آن مجلس. و آهنگ آب‌ گذشتن کرد امیر محمود و حسنک را خلعت داد و فرمود تا بسوی نشابور بازگردد. و حسنک بو صادق را گفت: این پادشاه روی به کاری بزرگ دارد و به زمینی بیگانه می‌رود، و مخالفان بسیارند، نتوان دانست که چه شود، و تو مردی دانشمندی سفر ناکرده‌، نباید که تا بلایی بینی‌ . با من سوی نشابور بازگرد، عزیزا مکرّما، چون سلطان ازین مهم فارغ شود، من قصد غزنین کنم و ترا با خود ببرم تا آنجا مقیم گردی. بو صادق با وی بسوی نشابور رفت.
خطهٔ ری به پس پشت نهادیم و شدیم از فضای کرج و ساحت قزوین برتر
بجز زری که ز حبیب مسافران بکرج چه در ذهاب گرفتی چه در طریق ایاب
متاع کرج نخیزد ز رشته تُنُکت قماش هند نخیزد ز تربت بغداد
درسال ۱۳۶۱ فیلمنامهٔ "هنگامِ نور" را برای گروه معارف اسلامی شبکه ۱ سیما می‌نگارد که در ناهماهنگی‌های معمول آن روزها ساخت آن مسکوت می‌ماند. در شهر کرج ساکن می‌شود و فیلمنامهٔ "شاهزاده ای که خر شد" را براساس اثری از لئونید سالاویف می‌نگارد.
بقعه و درختان کهنسال شاهزاده حسین مربوط به اواخر دوره تیموریان است و در کرج، ۲۵ کیلومتر جنوب شرقی سد فرعی امیرکبیر واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۵۳ با شمارهٔ ثبت ۹۶۸ به‌ عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
بنا به گزارش‌های منتشر شده در ۹ مرداد ماه ۱۳۹۶ حدود پنجاه زندانی سیاسی محبوس در سالن ۱۲ اندرزگاه ۴ زندان گوهردشت کرج به یک بند تازه موسوم به سالن ۱۰ منتقل شده‌اند که محدودیت‌های بی‌سابقه‌ای به این زندانیان اعمال می‌شود. در پی اعتراض تمامی ۵۳ زندانی منتقل شده نسبت به این عمل شماری از آنان به سلول انفرادی منتقل شدند. بعد از اینکه به اعتراض زندانیان سیاسی رسیدگی نشد، آن‌ها دست به اعتصاب غذا زده‌اند.
تو نه آن شکرجوابی که جواب من نیایی مگر احمقم گرفتی که سکوت شد جوابم
مشهد و شیراز در کنار بهبهان واقع در استان خوزستان که براساس برخی سوءمدیریت‌ها با مشکل آب شرب نیز مواجهند از جمله شهرهایی محسوب می‌شوند که شاهد اعتراضات مردمی بودند. مشاهدات عینی و تصاویر منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی از حضور پررنگ نیروهای انتظامی و امنیتی در شهرهای تهران و کرج حکایت داشت.
تا زغفلت وارهی درفکرجمعیت مباش تهمت خواب است مژگان بهم پیوسته را