کربت

معنی کلمه کربت در لغت نامه دهخدا

کربت. [ ک ُ ب َ ]( ع اِ ) کربة. اندوه دم گیر. ( فرهنگ فارسی معین ) ( از بحر الجواهر ). حزن. اندوه. دلگیری. ( ناظم الاطباء ) : اگر امروز سد این ثلمت و کشف این کربت نکنیم فردا... ما را از انقیاد و تتبع او چاره نباشد. ( مرزبان نامه از فرهنگ فارسی معین ). و از کربت جورش راه غربت گرفتند. ( گلستان ). رجوع به کربة و کَرب شود.
کربة. [ ک َ ب َ ] ( ع اِ ) جای رفتن آب در وادی و آب راهه آن. ج ، کِراب. || و فی المثل :الکراب علی البقر و یقال الکلاب علی البقر؛ یضرب فی تخلیة المرء و صناعته و معناه خل المرء و صناعته. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). و رجوع به کراب شود.
کربة. [ ک َ رَ ب َ ] ( ع اِ ) چوب خانه که در آن سر ستون خانه درکنند. ( منتهی الارب ). مغاکچه ای که سر ستون خانه در آن است. ج ، کَرب. ( از اقرب الموارد ). مغاکچه ای که در سرچوب دیرک خانه است. ( ناظم الاطباء ).
کربة. [ ک ُ ب َ ] ( ع اِ ) اندوه دم گیر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). ج ، کُرَب. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
کربة. [ ک ُ ب َ ] ( اِخ ) لقب محمودبن سلیمان قاضی بلخ است. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه کربت در فرهنگ معین

(کُ بَ ) [ ع . کربة ] (اِ. ) اندوه . ج . کرب .

معنی کلمه کربت در فرهنگ عمید

حزن، غم، اندوه.

معنی کلمه کربت در فرهنگ فارسی

حزن، مشقت
( اسم ) اندوه دم گیر حزن دلگیری : [ ... اگر امروز سد این ثلمت و کشف این کربت نکنیم فردا ... ما را از انقیاد و تتبع مراد او چاره نباشد ... ] . ( مرز بان نامه )

معنی کلمه کربت در ویکی واژه

کربة
اندوه.
کرب.

جملاتی از کاربرد کلمه کربت

پیر کنعان دیار کربتم یوسف زندان چاه غربتم
و اماآنچ ملتمس این ضعیف است در اتمام این خدمت از ان حضرت آسمان رفعت نه مال وجاه دنیاوی است. با آنک بچنین واقعه هایل و مصیبت عام حاشا عن حضره السلطنه از وطن بغربت افتاده است و از مسرت بکربت و از کثرت بقلت و از جمعیت بتفرقت و نگویم از عزت بمذلت که عزت فقر هرگز روی ذلت نبیند و فقر و فخر همزادند که «الفقر فخری».
چونکه رنجوریش دراز کشید ناله و کربتش به چرخ رسید
به تربت آید و گریان زکربت غربت به سوی تو به گرایان به تو به چون ویلی
جور غریب مایهٔ اندوه و کربت است جور از پس وفات‌، فزونست کربتش
چو سوی بزم جنان شد ز بزم هم‌نفسان چه باکش از غم دوری و کربت و غربت
زین شخص که با صدهزار کربت شد دست به گردن خبر نداری
گفتند آن دیوانه راکه تو میجوئی و مدح او می گوئی دیگر باره بحجره عقل نقل کرد و از طریق دیوانگی بشارع فرزانگی باز آمد، گفتم: ما احسن هذا الخبر و مااطیب هذا الثمر بعد از آن ندانم که رخت غربت کجا نهاد و پای افزار کربت کجا گشاد؟
مگیر شهرت نام و قبول خاصه وعام حقوق غربت من گیرو کربت حرمان
غم پیری و کربت غربت انده فاقه و تکفر وام