کراب. [ ک ِ ] ( ع اِ )ج ِ کَربة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به کربة شود. || ج ِ کَرَبة. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کربة شود. کراب. [ ک ِ ] ( ع مص ) بار کردن ناقه را. ( از منتهی الارب ). بار بستن بر ستور. ( فرهنگ فارسی معین ). کَرب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) : جایی همی بینم خراب اندر میان او سحاب آتش زده گاه کراب از قوت برق و هطل.لامعی ( از فرهنگ فارسی معین ).رجوع به کرب شود. کراب. [ ک َ / ک ِ ] ( ع مص ) نزدیک شدن با هم. ( از منتهی الارب ). مقاربه. ( از اقرب الموارد ). || مُکارَبة. رجوع به مکاربة شود. کراب. [ ک َرْرا ] ( ع اِ ) کس. ما بالدّار کراب ٌ؛ نیست در خانه کسی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه کراب در فرهنگ معین
(کِ ) [ ع . ] (مص ل . ) بار بستن بر ستور.
معنی کلمه کراب در فرهنگ فارسی
۱ - یکی از دهستان های بخش حومه شهرستان سبزوار که در دامنه کوه اندقان واقع است . این دهستان ۹ آبادی بزرگ و کوچک دارد که جمعیت آنها ۴۲۹ تن میباشد . ۲ - قصبه مرکز دهستان کراب در ۲۵ کیلومتری شمال باختری سبزوار دامنه و سردسیر ۱۵۳۵ تن جمعیت محصول غلات پنبه شغل زراعت گله داری . ( مصدر ) بار بستن بر ستور : [ جایی همی بینم خراب اندر میان او سحاب آتش زده گاه کراب از قوت برق و هطل ] . ( لامعی ) کس . مابالدار. کراب
معنی کلمه کراب در دانشنامه عمومی
کراب (مرند). کرآب ( به زبان محلی کروو ) یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان هرزندات غربی بخش مرکزی شهرستان مرند واقع شده است. این روستا در ۴۲ کیلومتری شمال غرب شهرستان مرند و ۱۳ کیلومتری جنوب غربی منطقه آزاد ارس واقع است و از لحاظ موقعیت و همجواری با روستاهای اطراف آن را می توان از جهت جنوب با روستای گلین قیه و از جهت شمال با روستای پیراسحاق و کوه های هادیشهر و از جهت غرب با روستای ینگجه سادات و از جهت شرق با روستای زال همسایه به شمار آورد.
معنی کلمه کراب در دانشنامه آزاد فارسی
کِراب (Crab) (یا: خرچنگ) تانک تغییریافتۀ شرمن۱ در جنگ جهانی دوم که برای پاک سازی میدان های مین به کار می رفت. یک میلۀ گردان عمل کننده با نیروی موتور با زنجیرهای آویزان از آن، در جلو تانک نصب شده بود. زمانی که میله می چرخید، زنجیرها در جلوی تانک به زمین اصابت می کردند و باعث انفجار مین هایی می شدند که در زمین کار گذاشته شده بود. تانک کراب می توانست مسیری به عرض سه متر را با سرعتی حدود ۲ کیلومتر در ساعت پاک سازی کند و زمانی که از کاوش زمین برای یافتن مین فارغ بود، می توانست به مثابه یک تانک از توپ خود برای جنگیدن استفاده کند. Sherman
معنی کلمه کراب در ویکی واژه
بار بستن بر ستور.
جملاتی از کاربرد کلمه کراب
شکرابی که ازان عیش رقیبان تلخ است به مذاق من دلسوخته شیر و شکرست
آرامگاه ادیب کرابی مربوط به دوره ایلخانی - دوره تیموریان و دوره معاصر است و در شهرستان سبزوار، بخش مرکزی، دهستان قصبه غربی، روستای کراب واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۲۰۵۹۱ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
اسکرابز ۱۷ بار نامزد دریافت جوایز امی در بخشهایی همچون انتخاب بازیگر، فیلمبرداری، کارگردانی، تدوین فیلم و نویسندگی شدهاست اما فقط دو بار جایزه را دریافت کردهاست.
استان کرابی از نظر تقسیمات کشوری بخشی از ناحیه جنوب تایلند به حساب می آید. مرکز این استان شهر کرابی است.
سخن مرا جوابش شکراب داده بودی نشنیده حرف قصاب و جواب داده بودی
شهروندان ویسکانسین در سال ۲۰۰۶ با شرکت در یک همهپرسی با اکثریت ۵۹ درصدی، به تعریف ازدواج بهعنوان پیوندی میان یک زن و یک مرد رأی مثبت دادند. در ۶ ژوئن ۲۰۱۴ قاضی فدرال، باربارا کراب ممنوعیت ازدواج همجنسگرایان را برخلاف قانون اساسی آمریکا دانست اما مجاز بودن یا نبودن مراکز ثبت ازدواج برای ثبت ازدواج زوجهای همجنسگرا را مشخص نکرد. بنابراین مراکز ثبت ازدواج در ۶۰ شهرستان به ثبت ازدواج زوجهای همجنس پرداختند و ۱۲ شهرستان دیگر از اینکار امتناع ورزیدند.
چون خوی دلبران ز عتابم سرشتهاند همچون تبسّم از شکرابم سرشتهاند
مجال حلقه صحبت کرابخانه تست؟ که کعبه حلقه چشمش بر آستانه تست
این روستا در دهستان کراب قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ جمعیت آن ۸۴۲ نفر (۳۳۵ خانوار)
لیست فصلهای سریال اسکرابز به همراه تعداد قسمتها و میانگین تعداد بینندگان در جدول زیر آمدهاست.
وبگاه متاکریتیک فقط به فصلهای هشت و نه اسکرابز یک میانگین نمره اختصاص دادهاست که امتیاز فصل هشتم ۷۹ از ۱۰۰ است که بر مبنای فقط چهار بازبینی است که همگی مثبت هستند و نشاندهنده «بازخوردهای بهصورت کلی مطلوب» است.
استان کرابی یکی از استانهای کشور تایلند است. مساحت آن 4708 کیلومترمربع میباشد. جمعیت این استان در سال ۲۰۰۰ بالغ بر ۳۳۶۰۰۰ نفر برآورد شده است .
کرابخت خواهد شدن کندرو سر نیزه که شود خار و خو
گرچه می زدنگه شوخ به بازی در صلح داشت بابوسه دهانش شکرابی که مپرس
به لب چون شکرت راه سخن دارد خط به چه تقصیر به طوطی شکراب است ترا