معنی کلمه کد در لغت نامه دهخدا
چون رسد آن نان گرمش بعد کد
گویدش بنشین که حلوا می رسد.مولوی. || کاوش. جستجو. تفحص. ( از ناظم الاطباء ). || طلب رزق. ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ). گدایی. ( یادداشت مؤلف ) :
پیر و طفلان شسته پیشش بهر کد
تا به سعد و نحس او لاغی کند.مولوی.کار یزدان را نمی بینند عام
می نیاسایند از کد صبح و شام.مولوی.جامه پشمین از برای کد کند
بومسیلم را لقب احمد کند.مولوی.- کد کردن ؛ طلبیدن. کسب کردن. بدست آوردن :
شمع نی تا پیشوای خود کند
نیم شمعی نی که نوری کد کند.مولوی.
کد. [ ک َدد ] ( ع مص ) رنجانیدن کسی را. ( منتهی الارب ). رنجانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || خواستن از کسی کد کاری را. ( منتهی الارب ). خواهش کردن از کسی کوشش در کاری را. ( ناظم الاطباء ). || کشیدن چیزی را جامد باشد یا سائل. ( منتهی الارب ). کشیدن چیزی و کندن به دست خود خواه جامد باشد آن چیز یا روان. ( از ناظم الاطباء ). || اشارت کردن با انگشت. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || رنج و ستهیدن در خواهانی چیزی. الحاح کردن در طلب و خواهانی چیزی. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شدت و سختی در کار. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). اشتداد در عمل. ( از اقرب الموارد ). || در تعب ومشقت انداختن کسی را. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || در رنج و تعب و سختی در کار واقع شدن. ( از ناظم الاطباء ) :
تا مدد گیرد ازوهر صورتی
از کمال و از جمال و قدرتی
باز بی صورت چو پنهان کرد رو
آمدند از بهر کد در رنگ و بو.مولوی.|| شانه کردن سر را. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || کوفتن زمین را به پای خود پس کوبیده شدن. ( از ناظم الاطباء ).
کد. [ ک َ ] ( اِ ) خانه باشد و به عربی بیت خوانند. ( برهان ). خانه و آن را کت نیز گویند چه در پارسی تا با دال مبدل می شود. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) :