کجواج

معنی کلمه کجواج در لغت نامه دهخدا

کجواج. [ ک َج ْ ] ( ص مرکب ) بمعنی کج و نگون ، مرکب است از کلمه کج و لفظ واج که مبدل باز است بمعنی نگون. ( غیاث اللغات ). ظاهراً مرکّب است از کج و واج مبدل باز و برین تقدیربمعنی کج و معکوس باشد. ( آنندراج ). کج و معوج. ( ناظم الاطباء ). کج و کوله. ( یادداشت مؤلف ) :
دهد سطر کجواج او در کتاب
نشان از سیه مار پر پیچ و تاب.ملاطغرا ( از آنندراج ).از فلک مشکل ِ امّید کسی حل نشود
چرخ چون راست کند کار به این کجواجی.محمدسعید اشرف ( از آنندراج ).رخ کجواج و طاق ابروشان
روی ابلیس و قبله سکسار.حکیم زلالی ( از آنندراج ).|| مغیر کجباز است بمعنی دغل و ناراست. ( آنندراج ). ناراست. نادرست. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه کجواج در فرهنگ معین

(کَ ) (ص مر. ) کج و معوج ، ناراست .

معنی کلمه کجواج در فرهنگ عمید

کج و معوج، خمیده، ناراست.

معنی کلمه کجواج در فرهنگ فارسی

کج ومعوج، خمیده، ناراست
( صفت ) کج و معوج نا راست : [ دهد سطر کجواج او در کتاب نشان از سیه مار پر پیچ و تاب ] . ( م طغرا در هجو میی جاهل )

جملاتی از کاربرد کلمه کجواج

ننمودن عیب اغنیا از مال است کجواجی شاخ را بود برگ پناه
ای از کرم تو بخل دایم در تنگ کجواج رود به راه، عذر تو چو لنگ
تُنُک و سست همچو بال مگس خشک و کجواج همچو پای ملخ
همچه آدم ها مستحق التفاتند کهاین طور حرف توانند زد، نه آنها که فراش را فراج می نویسند و سطرها را کجواج. والسلام