معنی کلمه کجروی در لغت نامه دهخدا
پای من گویی به درد کجروی مأخوذ بود
پای را این دردسر بود از سر سودای من.خاقانی.در کجروی بر جهان بسته ایم
بدنیا بدین راستی رسته ایم.نظامی.این چنین درمانده ایم از کجرویست
یا ز اخترهاست یا خود جادوییست.مولوی.ز سعی او چه عجب اندراستقامت ملک
که کجروی بنهد از طبیعت خرچنگ.رفیعالدین لنبانی.