کج کلاه

معنی کلمه کج کلاه در لغت نامه دهخدا

کج کلاه. [ ک َ ک ُ ] ( اِ مرکب ) کلاه کج. کلاه دیواره دار بلند که قسمت فوقانی آن به عقب یا به جانبی خمیده باشد. || ( ص مرکب ) کج کلا. کسی که کلاه خود را کج بر سر می گذارد. ( فرهنگ فارسی معین ). || مغرور. ( آنندراج ). خودپسند. رجوع به کج کلا شود. || محبوب. معشوق. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). محبوبی که از خودپسندی یا ناز و ادا کلاه را کج بر سرنهد. ( فرهنگ فارسی معین ) :
جز من کسی حریف تو ای کج کلاه نیست.( آنندراج ).

معنی کلمه کج کلاه در فرهنگ معین

(کَ . کُ ) (ص مر. ) کنایه از: مغرور، خودپسند.

معنی کلمه کج کلاه در فرهنگ عمید

۱. کسی که کلاه را کج بر سر می گذارد.
۲. [قدیمی، مجاز] معشوق زیبا و مغرور.

معنی کلمه کج کلاه در ویکی واژه

کنایه از: مغرور، خودپسند.

جملاتی از کاربرد کلمه کج کلاه

حاجت به گل ندارد، آن سر که کج کلاه است در خواب حیف باشد، چشمی که خوش نگاه است
بر سر کله چو کج نهد از ناز سر نهند خوبان کج کلاه به راه کلاه دوز
ابرام در شکستن دلهای بیگناه ای ترک کج کلاه برای چه می کنی؟
گویند کیست جامی آشوب عقل و دینت ماهی ست کج کلاهی شوخی ست نکته دانی
مسلمان آن فقیر کج کلاهی رمید از سینه او سوز آهی
سر تسلیم می سایم، به خاک عجز و می ‎کنم شکست دل مبارک باد، خیل کج کلاهان را
قبای ناز درپوش و نیاز پادشاهان بین کلاه دلبری کج نه شکست کج کلاهان بین
طاقت رباست عشق ز جویا توان مجو نگذاشت با دل آن صنم کج کلاه تاب
یکی بنگرد فرنگی کج کلاهان تو گوئی آفتابانند و ماهان
بستی به لباس کج کلاهان بر موی کمر که این میان است