کتبی. [ ک َ ] ( ص نسبی ) که نوشته شود. مقابل شفاهی. - امتحان کتبی ؛ امتحانی که پاسخ پرسشها نوشته شود. مقابل امتحان شفاهی. کتبی. [ ک ُ ت ُ ] ( ع ص نسبی ) کتابفروش. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || نگاهدارنده کتاب. حافظ کتاب. ( از اقرب الموارد ). || کتاب شناس. ( یادداشت مؤلف ) . کتبی. [ ک ُ ت ُ ] ( اِخ ) محمود مؤلف تاریخی است در خصوص آل مظفر. رجوع به محمود و رجوع به مجله یادگار سال 5 شماره 1 و 2 شود.
معنی کلمه کتبی در فرهنگ معین
(کَ ) [ ع . ] (اِ. ) نوشتاری ، نوشته شده ، مقابل شفاهی .
معنی کلمه کتبی در فرهنگ فارسی
مولف تاریخی است در خصوص آل مظفر
معنی کلمه کتبی در ویکی واژه
کَ نوشتاری، نوشته شده.
جملاتی از کاربرد کلمه کتبی
به مکتبیکه ادب وانگاشت سر خط نازت نخواند جوهرآیینه جز حواشی حیرت
نه هوش فطری و نی رسم و راه مکتبی نه حس ملی و نی شیوهٔ مسلمانی
سهل است کتب خانه برآشفتن کتبی بخانه بردی و خوش خفتی
مقاله اصلی تورینگ یک بازی مهمانی ساده را توصیف می کند که شامل سه بازیکن می شود. بازیکن الف مرد است، بازیکن ب یک زن است و بازیکن ج (که نقش بازجو را بازی می کند) از هر دو جنس است. در بازی تقلید، بازیکن ج قادر به دیدن بازیکن الف یا بازیکن ب نیست، و تنها از طریق یادداشت های کتبی می تواند با آن ها ارتباط برقرار کند. بازیکن ج با پرسیدن سوالات از بازیکن الف و بازیکن ب سعی می کند مشخص کند که کدام یک از این دو مرد است و کدام زن است. نقش بازیکن الف این است که فریب بازجو را به تصمیم گیری اشتباه، در حالی که بازیکن ب تلاش برای کمک به بازجو در ساخت یکی از حق است. [7]
راننده شبهیم داننده کتبیم نور و ضیای حبیم نشو و نمای حبیم
حذر ز صحبت اهل زمانه، کز خست به هم دهند چو اطفال مکتبی نان قرض
در مکتبیکه دفتر حسنت رقم زند یک نقطه است مطلع دیوان آفتاب
تکرار درس ناله به جایی نمی رسد جویا به مکتبی که غم او ادیب نیست
در مکتبی که عشق ادیب است کودکان مشق ستم به خامه فولاد می کنند
در سیاست آنکه شاگرد است طفلِ مکتبی را کی به استادی تواند خویش سازد اجنبی را