کبوتری. [ ک َ ت َ ] ( ص نسبی ) منسوب به کبوتر. رجوع به کبوتر شود. کبوتری. [ ک َ ت َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز. 85 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
معنی کلمه کبوتری در فرهنگ فارسی
دهی است از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز
جملاتی از کاربرد کلمه کبوتری
اصل لانه کبوتری در علوم کامپیوتر به کار میرود برای مثال تداخل در جدول هش اجتناب ناپذیر است زیرا تعداد کلیدهای امکانپذیر از تعداد اندیسهای آرایه بیشتر است. الگوریتم هش از این تداخلها نمیتواند جلوگیری کند.
با استفاده از این اطلاعات ما میتوانیم با یکبار انتقال عناصر آرایه را مرتب کنیم، در صورتی که در مرتبسازی کبوتری دو انتقال لازم است، یکبار از آرایه اصلی به لانهها و یکبار از لانهها به آرایه نهایی.
نالنده کبوتری چو من طاق از جفت کز نالهٔ او دوش نخفتیم و نخفت
کبوتری که برد رقعه غمم بر او پرش بسوزد از تاب حرمت حرمش
این جفاها که می کنی تو به من نکند با کبوتری، شهباز
در طول تاریخ در برخی از فرهنگها کبوترهای خانگی برای ارسال خبر مورد استفاده قرار میگرفتند. ایستگاههای کبوتری فکری است که ریشه ایرانی دارد، و همچنین رومیها نیز برای کمک به ارتش خود از آن استفاده میکردند.
تیزتر از کبوتری برج به برج میپرد بیضهٔ زر همی نهد در به در از سبک پری
کبوتری نبرد سوی دوست نامه من کز آتش دل من مرغ در هوا نگذشت
بس نبالد گیابنی که کژ است بس نپرد کبوتری که تر است
شکوفه ای که ز طرف چمن هوا گیرد کبوتری است که پیغام یار می آرد
چو از دردت به در کعبه رفتم و بنشستم کبوتری ز حرم بانگ برکشید که قم قم