کاچار

معنی کلمه کاچار در لغت نامه دهخدا

کاچار. ( اِ ) آلات باشد از آن خانه و هر چیز. ( لغت فرس اسدی ). آلات هر چیز باشد. ( اوبهی ). اسباب خانه را گویند. ( جهانگیری ). آلات و ادوات و ضروریات و مایحتاج خانه را گویند از هر چیز که باشد. ( برهان ) :
اکنون سور است و مردم آید بسیار
کار شگرف است و صحن ساخته کاچار.نجیبی.تا میان بسته اند پیش امیر
در تک و تاز کار و کاچارند.ناصرخسرو.نگه کن شگفتی بمستان بستان
که هریک چه بازار و کاچار دارد!ناصرخسرو.اصل جنبش چرا نگوئی چیست ؟
چون نجوئی که این چه کاچار است ؟ناصرخسرو.در طلب آنچه نیاید بدست
زیر و زبر کردی کاچار خویش.ناصرخسرو.این دیو هزیمتی است زینجادر
منگر تو بدانکه ساخت کاچاری.ناصرخسرو ( دیوان ص 469 ).و رجوع به کاچال شود.

معنی کلمه کاچار در فرهنگ معین

(اِ. ) آلات و ادوات ، اسباب خانه .

معنی کلمه کاچار در فرهنگ عمید

۱. آلات، ادوات.
۲. اسباب خانه.
۳. ساز و سامان: اصل جنبش چرا نگویی چیست / چون نجویی که این چه کاچار است (ناصرخسرو: ۲۸۴ ).

معنی کلمه کاچار در فرهنگ فارسی

کاچال: آلات، ادوات، اسباب خانه، سازوسامان
( اسم ) آلات و ادوات و اشیائ ضروری ( خانه و غیره ) : [ در طلب آنچه نیاید بدست زیر و زبر کردی کاچار خویش ] . ( ناصر خسرو ۲۱۲ )
آلات باشد از آن خانه و هر چیز

معنی کلمه کاچار در ویکی واژه

آلات و ادوات، اسباب خانه.

جملاتی از کاربرد کلمه کاچار

تا میان بسته‌اند پیش امیر در تگ و پوی کار و کاچارند
این دیو هزیمتی است اینجا در منگر تو بدانکه ساخت کاچاری
اصل جنبش چرا نگوئی چیست؟ چون نجوئی که این چه کاچار است؟
در طلب آنچه نیامد به دست زیر و زبر کردی کاچار خویش
آسام توسط دودمان‌های مختلفی چون پالا، کوچ، کاچاری و چوتیا اداره می‌شد و تا زمان آمدن مردم آهوم در قرن سیزدهم، جنگ دائمی بین شاهزادگان این خاندان‌ها برقرار بود.