کاوک
معنی کلمه کاوک در فرهنگ معین
معنی کلمه کاوک در فرهنگ عمید
معنی کلمه کاوک در فرهنگ فارسی
معنی کلمه کاوک در فرهنگ اسم ها
معنی: کاوه
معنی کلمه کاوک در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه کاوک در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه کاوک
چکاوک از سرمستی خروش در بندد ز شوق بلبل دلخسته ناله بردارد
نیشی است زهر داده ی معشوق کاوکاو مهری که عشق بر لب جان حزین زده است
ز کاوکاو، شرربار می شود آتش منه به حرف کس انگشت در بیان گستاخ
نوای چکاوک به از بانگ رود برآورده با دشتبانان سرود
بسْرای شعر بنده چو بلبل که پر شود سمع خدایگان ز نوای چکاوکی
از دلم چون کاوکاو شوق را بیرون کنم؟ نیست این خار کف پا، خارخار عاشقیست
نهنگ عشق به هر چشمه ای نمی گنجد ز کاوکاو دل خویش را چو دریا کن
لطف غمخواران مرا صائب به خاک و خون کشید زخم خار از کاوکاو سوزن افزون می شود
از کاوکاو ناخن الماس اگر جهد برق از سیاه خانه داغم شگفت نیست
کاوکاو چشمه اندازد ز صافی آب را آنقدر در گریه کوشیدم که بیتاثیر شد