کاوش. [ وِ ] ( اِمص ) کاویدن. حفر. کندگی. نقب. || تفتیش وتجسس و تفحص. || غور و تفکر و تأمل. ( ناظم الاطباء ). || نفوذ. تأثیر : پرستیدن داور افزون کنید ز دل کاوش دیو بیرون کنید.فردوسی.|| ( اصطلاح باستانشناسی ) حفاری در خرابه های بناهای تاریخی و مطالعه در آثاری که از صنایع و فرهنگ مردمان روزگاران پیش بدست می آید.
( اسم ) عمل کاویدن ۱ - جستجوی دقیق کردن تفحص کردن . ۲ - کندن زمین حفاری .
معنی کلمه کاوش در فرهنگ اسم ها
اسم: کاوش (پسر) (فارسی) (تلفظ: kāvo(e)š) (فارسی: کاوش) (انگلیسی: kavosh) معنی: جستجو، بررسی و تحقیق، ( اسم مصدر از کاویدن )، ( در قدیم ) ( به مجاز ) ستیزه، رخنه و نفوذ
معنی کلمه کاوش در فرهنگستان زبان و ادب
{excavation} [باستان شناسی] کشف و بازیابی روشمند و علمی بقایای فرهنگی و مادی ازطریق داده های حاصل از فعالیت های گذشتۀ انسان
معنی کلمه کاوش در دانشنامه عمومی
کاوش (زمین شناسی). کاوش نخستین گام از تجزیه وتحلیل زمین شناسی ( به دنبال اکتشاف ) یک قلمرو است. این جستجو برای کانی ها، سنگواره ها، فلزات گرانبها، یا نمونه های معدنی است. همچنین به نام فسیکینگ ( Fossicking ) نیز شناخته میشود. کاوش سنتی به مشاهده مستقیم کانی سازی در رخنمون های سنگی یا در رسوبات متکی بود. کاوش های نوین همچنین دربرگیرنده کاربرد ابزارهای زمین شناسی، ژئوفیزیک و ژئوشیمیایی برای جستجوی ناهنجاری هایی است که می تواند منطقه جستجو را محدود کند. هنگامی که یک ناهنجاری شناسایی و به عنوان یک چشم انداز بالقوه تفسیر شد، مشاهده مستقیم می تواند بر روی این منطقه متمرکز شود.
چو ریزش کار کاوش می کند با چشمه سار من چرا دارم دریغ از تشنگان آبی که من دارم
حقیقت را چو هست این جنس در کار به کاوش خود چرا نبود خریدار
تیزی بگذاشت تیغه صنع در کاوش کان آفرینش
ز کاوشهای مژگان تو پرخون دیدهای دارم که گر شویم به آب بحر خونآلود میگردد
۵باستانی شهرستان مسجد سلیمان در استان خوزستان، منطقهای است بنام معبد سرمسجد که در شمال شرقی شهر مسجدسلیمان واقع شدهاست. این معبد که در گذشتههای دور همواره در آن آتشی افروخته بوده مشرف به سفه سرمسجد است که بگفته مورخان مقر حکومتی پارسها بودهاست. از دیگر آثار باستانی این شهرستان میتوان به معبد سرمسجد بسیار کهن نیز اشاره نمود. به شماره ۳۰۰ در سال ۱۳۱۶ در فهرست آثار ملّی به ثبت رسید، طبق کاوشهای پروفسور گیرشمن که در سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۰ صورت گرفته این بنا را متعلق به پارسها هستند.۵
ز بهر کاوش دل اهل درد نیش طلب من و نگاه تو، با نیشتر چه کار مرا
به کاوش خاک را دلریش کردند تو گویی حفر گور خویش کردند
از کاوش غمزه، شکوه ای نیست داد از دل بی وفاست ما را
صد برق خانه سوز درین مشت خار هست کاوش مکن به خار و خس آشیان ما
لعل از جگر سنگ گر از تیشه برآید از دل سخن از کاوش اندیشه برآید
گرم خشمی سرد بخشایند کش با سرد و گرم سخت یا سست از در کاوش ستیزی دیگر است