کاهنده. [ هََ دَ / دِ ] ( نف ) کم گرداننده. کم کننده و نقصان دهنده : به مردی فزاینده عز مؤمن به شمشیر کاهنده کفر کافر.فرخی سیستانی. || کم شونده. رو به کاهش گذارنده : گر فزونی نپذیرد جز کاهنده چه همی بایدت این چونین افزونی.ناصرخسرو. || میرنده. مردنی. ناپایدار : همه دانش او راست ما بنده ایم که کاهنده و هم فزاینده ایم.فردوسی.رجوع به کاهش شود.
معنی کلمه کاهنده در فرهنگ عمید
کم کننده.
معنی کلمه کاهنده در فرهنگ فارسی
کم گرداننده کم کننده
معنی کلمه کاهنده در فرهنگستان زبان و ادب
{reductant} [شیمی، مهندسی بسپار] ماده ای که به عنصر یا ترکیب الکترون دهد و بدین ترتیب از ظرفیت مثبت آن بکاهد
جملاتی از کاربرد کلمه کاهنده
فزون کننده و کاهنده قمر به مرور ره حساب شهور و سنین به خلق نما
آب گردید ز صدمه بدن لاغر او گشت کاهنده به زندان بلا پیکر او
همه دانش اوراست ما بندهایم که کاهنده و هم فزایندهایم
کاهندهٔ مردی، ای عجوز ری بفزای به رامش و به رامشگر
درمان روان شناختی شامل یافتن روشهای سالمتر و بیخطر برای تحریک شدن و افزایش میل جنسی است. این درمان همچنین شامل یافتن الگوهای رفتاری مناسب است که با نهادینه کردن آنها در فرد میتوان او از اعمال آزاردهنده دور کرد. داروهای ضد افسردگی که رفتارهای بدون فکر و ناگهانی را کاهش میدهند و همچنین داروهای آنتی آندروژنیک که کاهندهی میل جنسی هستند هم برای بهبود دیگرآزاری جنسی تجویز میشوند.
آنچه گفته شد فرایند خوردگی بدون هوای آهن و فولاد است که در آبهای زیرزمینی بدون اکسیژن یا در خاکهای کاهندهٔ زیر سفرههای آب روی میدهد.
مه گوشه نشین زان داغ جان کاه همی بود از درون، کاهنده چون ماه