جمع کاهن یکی از صنوف دینی دنیای باستان؛ و شاید مترداف با مغان، بغان، که در دوره ترویج آیین اسلام احتمالا مترادف با آخوند.[۱] کاهنان مشتق از کاهن بوده و کاهن ممکن است به دو بخش کا - هن قابل تجزیه باشد، استنباط کلی از کاهن روحانی دائم سواره است چه برای منطقه چه برای سفر دور، و با هیندی از یک مفهوم برخوردار است. ↑ کاهن را بر گرفته از واژه عبری کوهن میدانند ولی ممکن است عکس مسئله درست باشد.
جملاتی از کاربرد کلمه کاهنان
فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ مفسران گفتند: ابراهیم در روزگار نمرود بن کنعان الجبّار زاد، و اوّل کسی که تاج بر سر نهاد، و مردم را بر عبادت خود خواند، نمرود بود، و در همه جهان ملک داشت. وقتی بخواب دید که ستارهای برآمدی، و نور آفتاب و ماهتاب ببردی. از آن خواب بترسید. ساحران و کاهنان را جمع کرد، و تعبیر آن درخواست. ایشان گفتند: یولد فی بلدک فی هذه السنة غلام یغیّر دین اهل الارض و یکون هلاکک و زوال ملکک علی یده. گفتند: امسال درین شهر کودکی از مادر در وجود آید که زوال ملک تو بر دست وی بود. نمرود بفرمود تا آن سال هر فرزند که زادند، او را بکشتند، و مردان و زنان از هم جدا کرد، و هر ده زن مردی را بر ایشان موکل کرد، تا با شوهر بخلوت نه نشیند مگر در حال حیض. و گفتهاند: مردان را جمله بلشکرگاه خویش برد، و با خود میداشت، و موکلان بر ایشان گماشته، تا هیچ کس از ایشان با اهل خویش در حال طهر نشود، تا این یک سال بگذرد. روزی آزر را بشغلی فرستاد، و بر هیچ کس ایمن نبود، چنان که بر آزر ایمن بود. از آنکه بتگر بود، و در دین نمرود متعصب. آزر بیامد، و آن شغل بگزارد، و بعاقبت در سرای خویش شد. رب العزّة آن ساعت مهر بر وی افکند، و عشقی در سر وی نهاد، در اهل خود نگرست طاقت نداشت که باز گردد، و مباشرتی برفت، و در آن مباشرت تخم ابراهیم بنهاد.
همه کاهنان و بزرگان شهر پیاده برفتند تا سوی بحر
فرقههای رسمی به عنوان یک رس پابلیکا (دارای منافع عمومی)، بودجه دولتی دریافت میکردند. فرقههای غیررسمی اما قانونی توسط افراد خصوصی تأمین مالی میشدند. تفاوت بین فرقه عمومی و خصوصی اغلب نامشخص است. همهٔ فرقهها در نهایت مشمول تأیید و قوانین سانسور و پونتیفکسها (کاهنان برجسته) بودند.
شهنشاهشان مهربانی نمود ابر رتبت کاهنان برفزود
کاهنان دیگر روز بجای آوردند که تخم ابراهیم در مستقرّ خویش نهاده شد.
همه کاهنان و بزرگان شهر پذیره شدندنش به رومیه بحر
یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ میگوید شما را میرنجانیدند و عذاب بد میرسانیدند دربار بر نهادن و کار فرمودن و مزد بندادن. ابن اسحاق گفت هر فرقتی را ازیشان کاری پدید کرد قومی را بنا و عمارت، قومی را حراثت و زراعت، قومی چون بردگان در خدمت خود بداشت، و کسی که صنعتی ندانست و بشغلی مشغول نکرد جزیت بروی نهاد. گفتهاند تفسیر سُوءَ الْعَذابِ آنست که گفت یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ نود هزار کودکان ایشان بکشت، پسران خرد، و سبب آن بود که فرعون را بخواب نمودند که آتشی از جهت بیت المقدس در مصر افتادی و جمله قبطیان و خانههای ایشان را بسوختی، و بنی اسرائیل را نسوختی، فرعون جاودان و کاهنان را بر خواند و قصه بگفت. ایشان گفتند در بنی اسرائیل غلامی پدید آید که زوال ملک تو در دست وی بود. پس فرعون بفرمود تا پسران ایشان را میکشتند. یکی از جمله علماء گفت فرعون سخت نادان و احمق بود بآنچه فرمود از کشتن کودکان، از بهر آنک آنچه جاودان گفتند خواب یا راست بود یا دروغ اگر دروغ بود چرا قتل میکرد و خود میدانست که گفت ایشان دروغ است؟ و اگر راست بود در کشتن ایشان چه فایده بود؟ که ملک وی ناچار در زوال بود.
چرا غمگین نباشم و قریش میگویند: تو سخنان محمّد را پسند میدهی و آن را بزرگ میداری و ثنا میگویی تا از فضله طعام ایشان بهرهای برداری! اگر چنین است تا هم قریش فراهم شوند و ترا کفایتی حاصل کنند، تا از طعام ایشان بی نیاز شوی؟! ولید چون این سخن از بو جهل بشنید، در خشم شد گفت: الم تعلم قریش انّی من اکثرهم مالا و ولدا؟ قریش را معلوم نیست که در عرب از من توانگرتر بمال و فرزند کس نیست؟ ده فرزند دارم هر یکی کان سخاوت و معدن جود و این اصحاب محمّد خود هرگز از طعام سیر نشوند و از فقر وفاقه هرگز نیاسایند، چه صورت بندد که ایشان را فضله طعام بود تا بدیگری دهند! پس هر دو برخاستند و بانجمن قریش شدند. ولید گفت: شما که قریش اید بدانید که حال و کار این محمّد در عرب منتشر گشت و موسم نزدیک است. عرب آیند و از حال وی پرسند، جواب ایشان چه خواهید داد؟ اگر گوئید دیوانه است، شما را دروغ زن کنند، که سخن وی سخن عاقلان است و از جنون در وی هیچیز نیست، و اگر گوئید شاعر است، عرب شعر نیکو دانند و شناسند، دانند که سخن وی شعر نیست و شما دروغ زن شوید. و اگر گوئید کاهن است، ایشان دانند که در سخن کاهنان ذکر اللَّه نبود و ان شاء اللَّه نگویند و محمّد ان شاء اللَّه بسیار گوید. و اگر گوئید کذّاب است ایشان قبول نکنند که از محمّد هرگز دروغ نشنیدهاند و در عرب معروفست که هرگز دروغ نگوید، پس قریش گفتند: اکنون رای تو چیست؟ یا ابا المغیرة؟ تو چه گویی و سخنان وی بر چه نهی؟ او در خود افتاد و تفکّر میکرد و با خود میانداخت که در کار وی چه تقدیر کند و چه گوید؟! اینست که ربّ العالمین گفت: إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ تفکّر فی نفسه ما یقول فیه و قدّر فی نفسه ما ذا یمکنه ان یقول فیه. و فی القرآن قال اللَّه عزّ و جلّ: فَقُتِلَ ای لعن و عذّب و عوقب کَیْفَ قَدَّرَ.
بفرمود تا کاهنان و سران بکاوش بجویند گاو نشان
زبان آرامیها، زبان اداری امپراتوریها و حتی کاهنان تمدنهای سومر، آشور و بابل بودهاست. زبان اصلی بخش عمدهای از کتابهای آسمانی دانیال و عزرا و زبان کتاب تلمود است. آرامی را زبان عیسی دانستهاند و امروزه هنوز زبان مادری اقلیتهای کوچک متعددی است. امروزه تعدادی از جوامع که بیشتر آنها آشوری هستند به زبانهای آرامی نو تکلم میکنند. این زبان اکنون در حال انقراض محسوب میشود.[نیازمند منبع] اما زیر شاخههای آن که زبانهای آشوری، عربی و عبری هستند هنوز رواج دارند.
نی خدا ها ساختیم از گاو و خر نی حضور کاهنان افکنده سر