کان یسار
معنی کلمه کان یسار در فرهنگ معین
معنی کلمه کان یسار در فرهنگ فارسی
معنی کلمه کان یسار در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه کان یسار
شاه قزل ارسلان که از دل او هست هشت فلک لطف و کان یسار گرفته
شهریاری کان یسار و یم یمین عرصه ملک جمش زیر نگین
ستون امن و کلید امان و رایت عدل منار فصل و ترازوی جود وکان یسار
کرده جودکان یسارش پیش دستی بر سوال برده عفو بر بارش شرمساری از گناه
به حکم آنک خدا در جهان عزیزش کرد چگونه گشت بر دست کان یسارت خوار
سحاب بخشش دریا نوال پاک گهر سپهر مرتبت کان یسار کوه و قار
ازین جوهر که زر خوانند محتاجان ورا یک جو بمیتین برتوان کند از یمین کان یسار تو
ای صاحب ملک دل و صدر ملک نشان دستور بحر دست و خداوند کان یسار
جم ثانی امیر شیخ حسن خسرو کان یسار بحر یمین
آنک از کان هر زرو گوهر که سر بر می کند پیش دست کان یسارش خاک بر سر می کند