کالیده

معنی کلمه کالیده در لغت نامه دهخدا

کالیده. [ دَ/ دِ ] ( ن مف ) درهم شده و آمیخته. ( برهان ) ( از غیاث ) آشفته و ژولیده. ( برهان ). شوریده. مشوش :
ازین خفرقی موی کالیده ای
بدی سرکه بر روی مالیده ای.سعدی.|| گریخته. ( از برهان ).فرار کرده. || موهای ژولیده و استیغ شده از ترس و هراس. ( ناظم الاطباء ). || موی مادرزاد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). || چیزی که گرد و خاک بر آن نشسته باشد. ( برهان ) : در خواب اشخاص نورانی را دیده بود، روی خراشیده ، مویها پریشان ، کالیده و جامه سیاه. ( جهانگشای جوینی ). الاشعث ؛ کالیده شده موی یعنی بی روغن شده و پراکنده شده. ( مجمل اللغة ).

معنی کلمه کالیده در فرهنگ معین

(دِ ) (ص مف . ) درهم شده ، آشفته .

معنی کلمه کالیده در فرهنگ عمید

آشفته، شوریده، ژولیده، درهم شده.

معنی کلمه کالیده در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - در هم شده آشفته پریشان گشته ژولیده : موی کالیده ۲ - گریخته فراری . ۳ - مغلوب مقهور . ۴ - گرد و خاک نشسته .

معنی کلمه کالیده در ویکی واژه

درهم شده، آشفته.

جملاتی از کاربرد کلمه کالیده

آتشی نی که نیفروخت به دهر فتنه ای نیست که نکالیده