کالوس

معنی کلمه کالوس در لغت نامه دهخدا

کالوس. ( ص ) مردم خربط. ( فرهنگ اسدی ). نادان و ابله و بی عقل و احمق باشد. ( برهان ) ( از آنندراج ). کودن. بی خرد :
ملول مردم ، کالوس بی محل باشد
مکن نگارا! این خوی و طبع را بگذار.ابوالمؤید بلخی ( فرهنگ اسدی ص 194 ).بزرگی ار طلبد خصم شاه داند عقل
که سروری و بزرگی نیاید از کالوس.شمس فخری.اما گمان من این است که کالوس در بیت ابوالمؤید مرادف ملول و بی نشاط و خوارکار باشد. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه کالوس در فرهنگ معین

(ص . ) نادان ، ابله .

معنی کلمه کالوس در فرهنگ عمید

ابله، نادان: ملول مردم کالوس بی محل باشد / مکن نگارا، این خوی و طبع را بگذار (ابوالمؤید بلخی: شاعران بی دیوان: ۵۹ ).

معنی کلمه کالوس در فرهنگ فارسی

در شاهنامه نام سفیری است که بدربار لهراسب رفته و او همان [ کالیاس ] است که سفیر آتن در دربار اردشیر درازدست بوده .
( صفت ) نادان ابله احمق : [ ملول مردم کالوس بی محل باشد مکن نگارا . این خوی و طبع را بگذار . ] ( ابو الموید بلخی ) توضیح [ اما گمان من این است که کالوس در بیت ابو الموید مرادف ملول و بی نشاط و خوار کار باشد ] . ( دهخدا )

معنی کلمه کالوس در ویکی واژه

نادان، ابله.

جملاتی از کاربرد کلمه کالوس

در حمله‌ای که منجر به خودکشی اعتراض‌آمیز پنیک شد، ارتش سری ارامنه برای اولین‌بار مستقیماً غیرنظامیان را هدف قرار داد و یک اتاق مسافر شلوغ در فرودگاه آنکارا را به آتش کشید. درحالی که در بیمارستان بود، پاتریارک ارمنی شنورک کالوستیان، وی را ملاقات کرد که وی را «نماد نارضایتی ارمنی‌ها از این قتل‌های وحشیانه» نامید.