کالو. ( اِ ) بدن و تن. کالوب. || نمونه. || نقشه. || قالب. || غضروف. || هرچیز نارسیده. ( ناظم الاطباء ). بمعنی اخیر ظاهراً صورت دیگری از کالک و کاله است. رجوع به کالوب شود. کالو. [ ل ُ ] ( فرانسوی ، اِ ) از کلاه فارسی. قسمی کلاه پلیس. کالو. ( اِ ) کالوخ. ( آنندراج ). رجوع به کالوخ شود. کالو. ( اِخ ) کالوی. نام پهلوان تورانی : چو کالو بدید اندر آمد به پشت یکی گرز و یک تیغ هندی به مشت.فردوسی.
معنی کلمه کالو در فرهنگ معین
(اِ. ) ۱ - تنه ، بدن . ۲ - صورت ، شکل .
معنی کلمه کالو در فرهنگ فارسی
پهلوانی تورانی ( داستان ) : [ چو کالو بدید اندر آمد به پشت یکی گرزویک تیغ هندی به مشت . ] ( اسم ) ۱ - تنه بدن . ۲ - صورت شکل . مولف آرژانتینی که در بوئنو آیرس بدنیا آمد
معنی کلمه کالو در فرهنگ اسم ها
اسم: کالو (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: kalo) (فارسی: کالو) (انگلیسی: kalo) معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
معنی کلمه کالو در دانشنامه عمومی
کالو (بامیان). کالو ( به لاتین: Kalow ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بامیان واقع شده است. اکثر باشنده گان قریه کالو پیرو مذهب شیعی اسماعیلی و ۱۲ امامی می باشند و بیشتر شان هزاره اند. هم چنان تعداد از سادات در این قریه زندگی می کنند. مردم کالو به چند طایفه تقسیم شده اند که عبارت اند از: تجک، ترقچی، پیری، غیب علی، میربچه و ارمشه. کالو دارای چند آثار و آبدات تاریخی از جمله در قریه کافری، سنگک قرار دارد که از جاذبه های توریستی برخوردار است. جماعت خانه مرکزی اسماعیلیان در دشت قلع، نخستین جماعت خانه در قریه شنیه قرار دارد. و همچنان مدرسه مهدیه مربوط به شیعیان اثناعشری که در سالهای اخیر اعمار شده است. - میر بختیاری - میرناصر - ارباب غلام حسین - ارباب امیر - ارباب قربان علی - حاجی صیف یار - ارباب رجب - ملک بادام - ارباب شیخ علی - آخند محمد شاه - آخند خانجان - آخند غلام رسول - سید محمد حسین رضوی - میر یوسف - جنرال تاج الدین کالو (ناحیه). کالو ( به آلمانی: Landkreis Calw ) یک ناحیه در آلمان است که در کارلسروهه واقع شده است. کالو ۱۶۰٬۴۳۰ نفر جمعیت دارد. کالو (کلات). کالو، روستایی در دهستان هزارمسجد بخش هزارمسجد شهرستان کلات استان خراسان رضوی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۵۸۸ نفر ( در ۱۸۱ خانوار ) بوده است.
معنی کلمه کالو در ویکی واژه
تنه، بدن. صورت، شکل.
جملاتی از کاربرد کلمه کالو
قسمت قدامی فرق سر (کالواریا) توسط استخوان پیشانی به وجود میآید. دو استخوان آهیانه نیز در قسمت خلفی استخوان پیشانی قسمت عمده سقف فرق سر را میسازند. استخوان پسسری نیز قسمتی از خلف و کف خلفی فرق سر را به وجود میآورد.
ریزی تو خون برآستان، شویم من از اشک روان کالو ده دیده چون توان آن آستان پاک را
فرخنده روز آنک شبی بیندش بخواب کالورد فی الحدیقة و الشمس فی السّما
از باشگاههایی که در آن بازی کردهاست میتوان به باشگاه بسکتبال کالو اشاره کرد.
پیناجیان در سال ۱۹۹۹ درگذشت. وی در گورستان ملی کالورتن، کالورتن، شهرستان سافک، نیویورک به خاک سپرده شد.
آمیتیست در بسیاری از نقاط جهان یافت میشود. بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰، بیشترین تولید مربوط به مارابا، و پاو دآرکو، پارا، و حوضه پارانا، ریو گرانده جنوبی، در برزیل؛ ساندووال، سانتا کروز، در بولیوی؛ آرتیگاس، در اروگوئه؛ کالومو، در زامبیا؛ و ثاندر بی، در انتاریو بود.
هر آن کالوند دامان مو نشانی دامان از هر دو عالم در کشانی
کسی کالودهٔ زخمیست جانش همیشه زهر بارد از زبانش
گنده دماغی بنفشه بوی نه کالوج گنده دهانی کرفس خای نه کنگیز
توافق الیزابتی منجر به تأسیس کلیسایی شد که از نظر اصول حاکم بر آن اصلاح شده بود، اما ویژگیهای خاصی از کاتولیک قرون وسطی را نیز حفظ کرد، مانند کلیساهای جامع، گروههای کر کلیسا، مراسم مذهبی رسمی مندرج در کتاب دعا، لباسهای سنتی و طرز اداره کردن اسقفها. به گفته مورخ دیارمید مک کالوچ، درگیریها بر سر توافق الیزابتی از «تنش بین ساختار کاتولیک و الهیات پروتستان» ناشی میشود. در طول سلطنت الیزابت و جیمز اول، چندین جناح در کلیسای انگلستان شکل گرفتند.
ای پاک! ز آلودگیم پاکی ده! کالوده به انواع گنه میآیم
فشب نار الوغی بین الکماه من الحربین وانهلت الانبال کالویل