معنی کلمه کاغذین جامه در لغت نامه دهخدا
حاسدانم چون هدف بین کاغذین جامه که من
تیر شحنه از پی امن شبان آورده ام.خاقانی.کاغذین جامه هدف وار علی اﷲ زنیم
تا به تیر سحری دست قدر بربندیم.خاقانی.کاغذین جامه به خونابه بشویم که فلک
رهنمونیم بپای علم داد نکرد.حافظ.رجوع به کاغذین پیرهن شود.
- کاغذین جامه پوشیدن ؛ دادخواه شدن و تظلم کردن :
کاغذین جامه بپوشید و بدرگاه آمد
زاده خاطر من تا بدهی داد مرا.کمال اسماعیل.رجوع به فرهنگ انجمن آرا ذیل کاغذین جامه شود.