معنی کلمه کاغذ در لغت نامه دهخدا
چنین گفت رستم بایرانیان
که یکسر ببندید کین را میان
که گر نامداری ز ایران زمین
هزیمت پذیرد ز سالار چین
نبیند مگر بند یا دار و چاه
نهاده بسر بر ز کاغذ کلاه.فردوسی.هر چه بر کاغذ نبشته آید بهتر از کاغذ باشد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 366 ).
شاه عراقین طراز کز پی توقیع او
کاغذ شامیست صبح خانه مصری شهاب.خاقانی.از آنکه کاغذ در عهد تو دورویی کرد
همیشه باشد چون دشمنت نشانه تیر.کمال اسماعیل.نه قندی که مردم بظاهرخورند
که ارباب معنی بکاغذ برند.سعدی ( بوستان ).رقعه منشآتش که همچو کاغذ زر مییرند. ( گلستان ).
|| توسعاً نامه. رقیمه. مرقومه. نوشته. رقعه. تعلیقه. مراسله. مشروحه. مکتوب. کتاب :
نوشتم سخن چند بر پهلوی
ابر دفتر و کاغذ خسروی.فردوسی.کاغذی بدست وی داد بخواند این نقش نبشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 370 ). تأکیدی رفت که از راههای شارع احتراز واجب بیند تا آن کاغذ به دست دشمن نیفتد. ( کلیله و دمنه ). || اسکناس. لیره کاغذی. «گورگیس عواد» درباره کاغذو طریقه ساختن آن در کشورهای اسلامی نویسد: ساخت کاغذ در دوره تمدن اسلامی :
1- مقدمه : شبهه ای نیست که کاغذ از مهمترین موادی است که انسان را در مرحله علم و تمدن با قدمهای سریع پیش انداخته و در این راه به او کمکهای بزرگ کرده است چه علوم و ادبیات تا قبل از آنکه انسان به ساختن کاغذ توفیق یابد در محیط محدود محصور بود و جز یک طبقه معین دیگران به آن دسترسی نداشتند و موادی که در آن ایام برای نوشتن بکار میرفت هم استعمال وحمل و نقل آن چندان آسان نبود، هم هرگز مانند امروزمخزون کردن آنها امکان نداشت.
2- موادی که پیش از ساختن کاغذ بر روی آنها نوشته میشد: ملل قدیمه برای تدوین علوم و فنون و احتیاجات روزانه خود پیش از آنکه صنعت ساخت کاغذ معروف گردد مواد مختلفه بکار برده اند، یکی از قدیمترین این مواد که قدما در نوشتن از آن استفاده کرده اند «گِل » است. گل را قدما بصورت قالب در می آوردند و تا خشک نشده بود بر آن مینوشتند. بعد آن را به آفتاب خشک می کردند یا به آتش میپختند.کاشفین و علمای علم آثاردر عراق و سایر بلاد شرق میانه هزاران از این الواح گلی را که بر آنها بخط میخی مطالبی نوشته است بدست آورده اند. غالب لغات علمی که از میان رفته اند مثل سومریها و اکادها و آسوریها به این خط نوشته میشده. یکی دیگر از این مواد «سنگ » بوده است که دوام آن بمراتب از گل بیشتر است اما در عوض سنگین تر بودن آن بیشتر تولید زحمت میکرده ، استعمال گل و سنگ بعلت اشکال حمل و نقل و بزرگی حجم چندان شیوع نداشته. غیر از این دو ماده مواد فراوان دیگری نیز در نوشتن مورد استفاده بوده که تعداد همه آنها چندان آسان نیست مثلاً ابوریحان بیرونی که در سال 440 هَ.ق. ( 1048 م. ) وفات کرده در باب ماده ای که مردم هند برای نوشتن بکار میبرده اند چنین مینویسد: «در بلاد جنوبی هندوستان درخت بلندقامتی است مثل درخت خرما و نارگیل که میوه آن را میخورند و برگهای آن بطول یک ذراع و عرض سه انگشت بهم چسبیده است. نام آن درخت به هندی «تاری » است. مردم هند مطالب خود را بر روی این برگها مینویسند بعد آنها را بوسیله نخی از سوراخی که در میان آنها میکنند بهم میچسبانند. اما در شهرهای مرکزی و شمالی هندوستان مردم پوست درخت توز را که بهوج مینامند و پرده های روی کمان را نیز از آن میسازند و در کتابت بکار میبرند، این پوست را که بقدر یک ذراع طول و به اندازه چند انگشت باز یا کمتر از آن عرض دارد مردم میگیرند وپس از چرب کردن و صیقل دادن ابتدا سخت بعد صاف میکنند سپس بر روی آن مینویسند و اوراق آنها را که پراکنده اند به اعداد متوالی شماره میگذارند و بعد از آنکه کتاب تمام شد آن را در یک قطعه پارچه میپیچند و در میان دو لوح که بهمان اندازه کتاب اختیار شده مینهند و این قبیل کتب را «پوتی » میخوانند، مراسلات و نوشته های دیگر ایشان هم بهمین ترتیب بر روی پوست درخت توز نوشته و به این طرف و آن طرف فرستاده میشود . مسعودی که در سال 345 هَ.ق. ( 956 م. ) مرده از یک ماده دیگری که در هند بر آن مینوشته اند و نام آن را «کاذی » میگویند ذکر میکند و معلوم نشد که این «کاذی » همان «تاری » است که ذکر آن در بیان قول ابوریحان بیرونی سابقاً گذشت یا ماده دیگری بوده است. مسعودی میگوید که : نامه پادشاه هند بخسرو انوشیروان پادشاه ایران بر روی پوست درختی بود که آن را «کاذی » میخواندند و آن را بزر سرخ نوشته بودند. این درخت که در هندوستان و چین دیده میشود درختی عجیب و زیبارنگ و بوی خوش آن مطلوب است ، پوست آن نازکتر از کاغذ چینی است و پادشاهان چین و هند نامه های خود را بر آن مینویسند . ملل گذشته در نوشتن از مواد مختلفه استفاده کرده اند واین مواد اگر چه بعضی در مقابل گذشت روزگار پایدار مانده و محو نشده اند لیکن استعمال آنها به شرحی که سابقاً گفتیم بعلت کمیابی یا سنگینی یا بزرگی حجم عملی نبوده و همیشه استفاده از آن میسر نمیشده است بهمین علت عمر آنها هر قدر هم طولانی شمرده میشده نمیتوانسته است جاوید باشد بلکه پس از مدتی مردم از استعمال آنها دست برمیداشته اند ابن الندیم از علمای قرن چهارم میگوید: