کاغذ
معنی کلمه کاغذ در لغت نامه دهخدا

کاغذ

معنی کلمه کاغذ در لغت نامه دهخدا

کاغذ. [ غ َ ] ( اِ ) کلمه فارسی است. ( فیروزآبادی ) ( منتهی الارب ) . قرطاس. ( دهار ) ( ترجمان القرآن ). ورق. درج. ( منتهی الارب ). بیاض. ورقه. طِرس.
چنین گفت رستم بایرانیان
که یکسر ببندید کین را میان
که گر نامداری ز ایران زمین
هزیمت پذیرد ز سالار چین
نبیند مگر بند یا دار و چاه
نهاده بسر بر ز کاغذ کلاه.فردوسی.هر چه بر کاغذ نبشته آید بهتر از کاغذ باشد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 366 ).
شاه عراقین طراز کز پی توقیع او
کاغذ شامیست صبح خانه مصری شهاب.خاقانی.از آنکه کاغذ در عهد تو دورویی کرد
همیشه باشد چون دشمنت نشانه تیر.کمال اسماعیل.نه قندی که مردم بظاهرخورند
که ارباب معنی بکاغذ برند.سعدی ( بوستان ).رقعه منشآتش که همچو کاغذ زر مییرند. ( گلستان ).
|| توسعاً نامه. رقیمه. مرقومه. نوشته. رقعه. تعلیقه. مراسله. مشروحه. مکتوب. کتاب :
نوشتم سخن چند بر پهلوی
ابر دفتر و کاغذ خسروی.فردوسی.کاغذی بدست وی داد بخواند این نقش نبشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 370 ). تأکیدی رفت که از راههای شارع احتراز واجب بیند تا آن کاغذ به دست دشمن نیفتد. ( کلیله و دمنه ). || اسکناس. لیره کاغذی. «گورگیس عواد» درباره کاغذو طریقه ساختن آن در کشورهای اسلامی نویسد: ساخت کاغذ در دوره تمدن اسلامی :
1- مقدمه : شبهه ای نیست که کاغذ از مهمترین موادی است که انسان را در مرحله علم و تمدن با قدمهای سریع پیش انداخته و در این راه به او کمکهای بزرگ کرده است چه علوم و ادبیات تا قبل از آنکه انسان به ساختن کاغذ توفیق یابد در محیط محدود محصور بود و جز یک طبقه معین دیگران به آن دسترسی نداشتند و موادی که در آن ایام برای نوشتن بکار میرفت هم استعمال وحمل و نقل آن چندان آسان نبود، هم هرگز مانند امروزمخزون کردن آنها امکان نداشت.
2- موادی که پیش از ساختن کاغذ بر روی آنها نوشته میشد: ملل قدیمه برای تدوین علوم و فنون و احتیاجات روزانه خود پیش از آنکه صنعت ساخت کاغذ معروف گردد مواد مختلفه بکار برده اند، یکی از قدیمترین این مواد که قدما در نوشتن از آن استفاده کرده اند «گِل » است. گل را قدما بصورت قالب در می آوردند و تا خشک نشده بود بر آن مینوشتند. بعد آن را به آفتاب خشک می کردند یا به آتش میپختند.کاشفین و علمای علم آثاردر عراق و سایر بلاد شرق میانه هزاران از این الواح گلی را که بر آنها بخط میخی مطالبی نوشته است بدست آورده اند. غالب لغات علمی که از میان رفته اند مثل سومریها و اکادها و آسوریها به این خط نوشته میشده. یکی دیگر از این مواد «سنگ » بوده است که دوام آن بمراتب از گل بیشتر است اما در عوض سنگین تر بودن آن بیشتر تولید زحمت میکرده ، استعمال گل و سنگ بعلت اشکال حمل و نقل و بزرگی حجم چندان شیوع نداشته. غیر از این دو ماده مواد فراوان دیگری نیز در نوشتن مورد استفاده بوده که تعداد همه آنها چندان آسان نیست مثلاً ابوریحان بیرونی که در سال 440 هَ.ق. ( 1048 م. ) وفات کرده در باب ماده ای که مردم هند برای نوشتن بکار میبرده اند چنین مینویسد: «در بلاد جنوبی هندوستان درخت بلندقامتی است مثل درخت خرما و نارگیل که میوه آن را میخورند و برگهای آن بطول یک ذراع و عرض سه انگشت بهم چسبیده است. نام آن درخت به هندی «تاری » است. مردم هند مطالب خود را بر روی این برگها مینویسند بعد آنها را بوسیله نخی از سوراخی که در میان آنها میکنند بهم میچسبانند. اما در شهرهای مرکزی و شمالی هندوستان مردم پوست درخت توز را که بهوج مینامند و پرده های روی کمان را نیز از آن میسازند و در کتابت بکار میبرند، این پوست را که بقدر یک ذراع طول و به اندازه چند انگشت باز یا کمتر از آن عرض دارد مردم میگیرند وپس از چرب کردن و صیقل دادن ابتدا سخت بعد صاف میکنند سپس بر روی آن مینویسند و اوراق آنها را که پراکنده اند به اعداد متوالی شماره میگذارند و بعد از آنکه کتاب تمام شد آن را در یک قطعه پارچه میپیچند و در میان دو لوح که بهمان اندازه کتاب اختیار شده مینهند و این قبیل کتب را «پوتی » میخوانند، مراسلات و نوشته های دیگر ایشان هم بهمین ترتیب بر روی پوست درخت توز نوشته و به این طرف و آن طرف فرستاده میشود . مسعودی که در سال 345 هَ.ق. ( 956 م. ) مرده از یک ماده دیگری که در هند بر آن مینوشته اند و نام آن را «کاذی » میگویند ذکر میکند و معلوم نشد که این «کاذی » همان «تاری » است که ذکر آن در بیان قول ابوریحان بیرونی سابقاً گذشت یا ماده دیگری بوده است. مسعودی میگوید که : نامه پادشاه هند بخسرو انوشیروان پادشاه ایران بر روی پوست درختی بود که آن را «کاذی » میخواندند و آن را بزر سرخ نوشته بودند. این درخت که در هندوستان و چین دیده میشود درختی عجیب و زیبارنگ و بوی خوش آن مطلوب است ، پوست آن نازکتر از کاغذ چینی است و پادشاهان چین و هند نامه های خود را بر آن مینویسند . ملل گذشته در نوشتن از مواد مختلفه استفاده کرده اند واین مواد اگر چه بعضی در مقابل گذشت روزگار پایدار مانده و محو نشده اند لیکن استعمال آنها به شرحی که سابقاً گفتیم بعلت کمیابی یا سنگینی یا بزرگی حجم عملی نبوده و همیشه استفاده از آن میسر نمیشده است بهمین علت عمر آنها هر قدر هم طولانی شمرده میشده نمیتوانسته است جاوید باشد بلکه پس از مدتی مردم از استعمال آنها دست برمیداشته اند ابن الندیم از علمای قرن چهارم میگوید:

معنی کلمه کاغذ در فرهنگ معین

(غَ ) [ از چی . ] (اِ. ) ورقة نازک ، خم پذیر و مسطحی که معمولاً از خمیر الیاف گیاهی ساخته می شود و غالباً بر آن چیز نویسند یا چاپ کنند. ، ~سیاه کردن کنایه از: نویسندگی کردن ، نوشتن (حالت تحقیر ). ،~پاره کاغذی که محتوی آن فاقد ارزش است .

معنی کلمه کاغذ در فرهنگ عمید

۱. ماده ای که از چوب بعضی گیاهان به صورت ورقه های نازک ساخته می شود و برای نوشتن، نقاشی، و مانند آن به کار می رود.
۲. [مجاز] نامه.
۳. [مجاز] هرنوع سند یا تعهد مکتوب: کاغذ داده بوده که دیگر در کارهای انجمن شرکت نکند.
۴. هر نوع ورقۀ نازک: ورقهٴ آلومینیم.
* کاغذ ابری: نوعی کاغذ که بر یک روی آن نقشی شبیه ابرهای بریده چاپ می کنند.
* کاغذ پرزین: [قدیمی] کاغذ پرزدار که قلم روی آن گیر کند.
* کاغذ خان بالغی: [قدیمی] نوعی کاغذ مرغوب که در خان بالغ (نام قدیم پکن ) می ساختند، کاغذ چینی، ورق صینی، قرطاس صینی.

معنی کلمه کاغذ در فرهنگ فارسی

کاغذ:ورقه نازک که بر آن چیزمینویسندیاچاپ میکنندوازخمیرموادمختلف مانندچوب وکاه ولته وکهنه ساخته میشود
( اسم ) ۱ - ورق. نازکی که از خمیر مواد مختلف نباتی و لته و کهنه و کاه برنگهای گوناگون تهیه کنند و غالبا بر آن چیز نویسند یا چاپ کنند قرطاس . توضیح ۱ - در قدیم این کلمه در عربی و فارسی با [ دال ] مهمله تلقظ میشده : [ آن زاغ نگر که بر هوا می کاغد یک نیمه اش از مداد و نیمی کاغد ] . ( مسعود سعد ) مع هذا گاهی با [ دال ] معجمه نیز آمده : [ آیا مکان لطافت ای جهان خرذ سمر بخصلت نیکو بری ز عادت بذ ) . دلم چو کاغذ آماجگاه مجروح است ز رنج مدح مرا نیست صدطبق کاغذ ] . ( عبد الواسع جبلی ) ۲ - مکتوب مراسله رقعه نامه . یا کاغذ مصری . گیاهی است از تیر. جگن ها که از الیاف آن کاغذ میساختند پا پیروس . یا ترکیبات اسمی : کاغذ آبچین . آبچین . یا کاغذ آب خشک کن . آب خشک کن . یا کاغذ ابری . نوعی کاغذ بسیار نازک و لایه مانند . یا کاغذ اطفال . کاغذی که کودکان بریسمان بسته بهوا سر دهند باد بادک : [ ز بس گداخته عشقم بزود رشت. آه سبک چو کاغذ اطفال بر هوا رفتم ] . ( نصیرای همدانی ) یا کاغذ باد . کاغذ اطفال : [ چنان شد هوا تر ز فیض سحاب که شد کاغذ باد کشتی آب ] . ( سعید اشرف ) یا کاغذ بتی . کاغذی که در فرنگ میساختند و چون در آن با معان نظر می نگریستند شکل بتی از آن مرئی میشد یا کاغذ بندگی . خط بندگی نوشت. عبودیت : [ فروغ رخش مای. زندگی است مرا کاغذش کاغذ بندگی است ] . ( طاهر وحید ) یا کاغذ توتیا . ۱ - کاغذی باطل و از کار افتاده که توتیا را در آن پیچند . ۲ - بی اعتبار بی اهمیت : [ نسخ. سحر ساحری کاغذ توتیا شود گر بکر شمه سر دهی نرگس سرمه سای را ] . ( بابا فغانی ) یا کاغذ چسپانده ( چسبانده ) . دو کاغذ بهم پیوسته چسپانده و صلی ( هند ) : [ بود کم بهره مشق تیره روزیها که من دارم اگر چون کاغذ چسبانده روز و شب بهم چسبد ] . ( محمد اسحاق شوکت ) . یا کاغذ چینی . کاغذی که در چین ساخته میشد کاغذ خان بالیغ . یا کاغذ حلوا. ۱ - کاغذی باطل که حلوا و شیرینی را در آن پیچند . ۲ - بی اعتبار بی اهمیت : [ نسخ. صورت شیرین که شکر آشوب است پیش حلوای لبت کاغذ حلوا گردد ] . ( سالک یزدی ) یا کاغذ خان بالیغ . یا کاغذ دفتر . کاغذی که محرران دفتر حساب بر آن نویسند و آنرا با صطلاح ارباب دفاتر هندوستان [ فرد ] میگفتند کاغذ دفتر شکستن . یا کاغذ دفتری . کاغذ پست و فرو مایه و کم بها . یا کاغذ دوایی . کاغذ کبود . یا کاغذ روزن . کاغذ های رنگین که بر تا بدانها تعبیه کنند : [ خانه ام بس که ز دیدار تو روشن شده است پرد. چشم مرا کاغذ روزن شده است ] . ( رازی ) یا کاغذ زر . ۱ - کاغذی که مبلغی در آن پیچند و بکسی دهند . ۲ - کاغذی که حساب زر نقد که بتحویل کسی کرده باشند در آن نویسند . ۳ - کاغذی که طلا کوبان ورق طلا و نقره در آن نگاه دارند . ۴ - نوشته ای که از کسی گیرند پس از آنکه وجهی بدو سپرده باشند تا از او در شهر دیگر وصول کنند برات : [ رقع. منشاتش که چون کاغذ زر میبرند ] . ( گلستان ) یا کاغذ سرمه . ۱ - کاغذ باطلی که سرمه در آن پیچند . ۲ - بی اعتبار از کار افتاده : [ رشت. شمع گر از زلف سیاه تو کنند کاغذ سرمه شود بال و پر پروانه ] . ( قاسم مشهدی ) یا کاغذ سمر قندی . نوعی کاغذ نیکو که در سمر قند میساختند : [ چون نویسم وصف لعلت نامه گلبندی شود دفتری باشد اگر کاغذ سمر قندی شود ] . ( محسن تاثیر ) یا کاغذ سوزن . کاغذی که مصوران نقش سیاه قلم بر آن کشن و آنرا سوزن زده کنند و باز بر کاغذ سفید گذاشته و سود. زغال در پارچ. باریک بسته بر آن افشانند و آن نقش صورتی پیدا کند بعد از آن بر سیه قلم استخوان بندی آن درست کنند کاغذ سوزن زده : [ ز بس چشم شد هرزگی در تنش بود کوه چون کاغذ سوزنش ] . ( وحید در وصف سوز نگر ) یا کاغذ سوزن زده . یا کاغذ شامی . نوعی کاغذ سفید بغایت شفاف و لطیف منسوب به شام یا کاغذ عکاسی . کاغذی که تصویر منفی را از فیلم بر روی آن منعکس کنند و عکس مثبت بدست آرند . یا کاغذ قند . ۱ - کاغذ باطل که در آن قند پیچند . ۲ - بی اعتبار بیهوده : [ ورق ورق سخنم همچو کاغذ قندست نظام دفتر نظمم لبان قند تو باد . ] ( نادم گیلانی ) یا کاغذ کاهی . نوعی کاغذ تیره رنگ که از جنس کاه سازند . یا کاغذ کبود . رسم بود که عطاران نسخ. دوا را در کاغذ کبود می پیچیده اند و کاغذ سفید را میمون نمیدانسته اند کاغذ دوایی : [ گر نسخه های شعرم از کاغذ کبودست خالی ز حکمتی نست چون کاغذ دوایی ] . ( مخلص کاشی ) یا کاغذ گرده . یا کاغذ مشقی . کاغذی که در آن مشق تحریر کنند : [ برنگ کاغذ مشقی سیاه بنماید اگر بفرض مجسم شود نوافل ما ] . ( عبدالغنی قبول ) یا کاغذ نا نوشته . کاغذی که چیزی روی آن ننوشته باشند . یا کاغذ نشاف . کاغذی که سیاهی و مرکب را بخور میکشد و آنرا خشک کند خشک کن . یا کاغذ هوایی . کاغذ اطفال : [ زاهد ز خفت عقل خود را برد بمعراج گر ریسمان دهندش چون کاغذ هوایی ] . ( مخلص کاشی ) ترکیبات فعلی : یا به کاغذ بردن . بعزت تمام بردن سر افراز دانستن : [ نه قندی که مردم بصورت خرند که ارباب معنی بکاغذ برند ] . ( سعدی ) یا کاغذ دفتر شکستن . تراشیدن کاغذ دفتر بانداز. قالب آن : [ تا عدد لشکرش در قلم آرد قضا از ورق آسمان کاغذ دفتر شکست ] . ( انوری )

معنی کلمه کاغذ در دانشنامه عمومی

کاغَذ به ماده ای گفته می شود که از خمیر کتان یا پنبه یا کنف یا چوب یا ضایعات کشاورزی یا بعضی گیاهان مثل بامبو و… ساخته شود و به کار نوشتن یا کشیدن یا ساختن شی ء سه بعدی آید و در اصطلاح علمی عبارت است از تراکم الیاف سلولزی که به طور نامنظم داخل یکدیگر شده و در نتیجه یک مادهٔ فشرده را تشکیل می دهد که در ابعاد و اوزان مختلف به دست می آید.
کاغذ از زمان اختراع آن تا به امروز قابل اعتمادترین وسیله انتقال اندیشه بشر بوده است و نقش مهمی در جمع آوری و ذخیره اطلاعات و دانش بشر که نتیجه ای از تجربیات و تفکرات اوست دارد و از این رو با پیدایش مرکب و صنعت چاپ و مواد رنگ دار این اندیشه بشری با ابزار نوین درآمیخت و به صورت یک پدیدهٔ مهم، امروزه با آن برخورد می گردد.
مصرف کاغذ با اختراع آن همراه بوده است که گفته می شود، مصریان پیشقدم در این اختراع بوده اند و واژهٔ ( paper ) ( کاغذ ) از نام درختی به نام ( پاپیروس ) گرفته شده که مصریان از این درخت کاغذ می ساختند و از بسیاری جهات نشانگر سطح رشد علمی و فرهنگی جامعه می باشد. با پیشرفت اطلاعات و معلومات بشر از دانش رنگ، کاغذهای رنگی برای جلب توجه و زیبایی و مقوا و کارتن های رنگ آمیزی شده برای بسته بندی و بالاخره جعبه های شیرینی و شکلات برای مصرف خانگی و نظایر این ها همه دلیل بر دانش برتر و استفاده بشر از این صنعت و اختراع است که روز به روز رو به توسعه و تکامل می باشد و در تاریخ از آن یاد شده است.
به گفتهٔ تاریخ، مصریان باستان نخستین مردمانی بوده اند که از نوعی نی شبیه بامبو به نام پاپیروس صفحاتی می ساختند و بر روی آن می نوشتند و نیز کاغذ بردی را مصریان اختراع کردند. مردم مصر نی پاپیروس را به صورت نوارهای نازک و بسیار ظریفی کنار یکدیگر قرار می دادند و سپس به وسیلهٔ فشارها و صیقل دادن به آن به شکل ورق درمی آوردند.
سابقهٔ نوشتن به هزاران سال قبل می رسد و بشر در آغاز تمدن و ابداع خط از گل رس لوحه هایی می ساخت و برای نوشتن مطالب خود استفاده می کرد؛ این الواح با حرارت آفتاب خشک می شد یا با آتش می پخته است.
در ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد بود که برای ثبت و ضبط کلمات، مسئله نوشتن بر کاغذ مطرح گردید و همانطوری که اشاره شد پاپیروس را مصری ها درست کردند، چند برگ پاپیروس را مصری ها بهم می چسبانیده اند تا یک نوار دراز طومار مانند به دست آید. کاغذ پاپیروس از بهم پیوستن برگ ها و پوستهٔ گیاهی نی مانند به نام پاپیروس است؛ برگ های پاپیروس نسبتاً شکننده بودند و بنابر این به فکر افتادند از پوست بعضی حیوانات مثل گوسفند، آهو و گوساله استفاده شود. نخستین بار در شهر پرگاموس واقع در آسیای صغیر، صنعتگران از پوست حیوانات با شیوه های مخصوص، پوست های درخشان و نازکی به دست آوردند که خیلی بادوام تر و نرم تر از پاپیروس بود و معروفترین آن ها کاغذ پرگامنت بود. پرگامنت از نام شهر پرگاموس گرفته شده که از مراکز تولید و توزیع این کاغذ بوده است.
کاغذ (فیلم ۲۰۲۱). کاغذ ( به هندی: Kaagaz ) یک فیلم سینمایی هندی در سبک بیوگرافی محصول سال ۲۰۲۱ به نویسندگی و کارگردانی ساتیش کایشیک و تهیه کنندگی سلمان خان با بازی پانکاج تریپاتی است.
تولید فیلم تقریباً قبل از متوقف شدن توسط دنیاگیری کووید ۱۹ کامل بود. اولین بار در ۷ ژانویه ۲۰۲۱ منتشر شد.
معنی کلمه کاغذ در فرهنگ معین
معنی کلمه کاغذ در فرهنگ عمید
معنی کلمه کاغذ در فرهنگ فارسی

معنی کلمه کاغذ در دانشنامه آزاد فارسی

ورقه ای صاف و نازک که معمولاً از الیاف گیاهی ساخته می شود. کلمۀ کاغذ ظاهراً از زبان سانسکریت وارد زبان فارسی شده است. از کاغذهای باطله، تکه های پارچه و پارچه های کهنه نیز می توان کاغذ تولید کرد. کاغذ در زندگی بشر کاربردهای متعددی دارد که مهم ترین آن نوشتن یا چاپ بر روی آن است. ظاهراً کاغذ را در اوایل قرن ۲م تسای لون (۵۰؟ ـ ۱۱۸) چینی اختراع کرد. او خمیری از ذرت ریز مغز گیاهی ساخت و آن را بر روی یک توپی قاب شده پهن کرد. پس از خشک شدن خمیر برگ کاغذی ساخته شد. اختراع او در چین تکمیل شد و در قرن ۷م به ژاپن راه یافت. در ۱۳۴ق اسیران چینی کاغذ را به سمرقند آوردند. مسلمانان کاغذسازی را از اُسرای چینی آموختند و از الیاف کتان و شاه دانه نوعی کاغذ ساختند. کاغذسازی به سرعت در جهان اسلام رایج شد. ظاهراً نخستین کارخانۀ کاغذسازی را فضل بن یحیی برمکی در بغداد تأسیس کرد. کاغذها در جهان اسلام با نام شهرها و گاه افراد مشخص می شدند، مانند کاغذ دولت آبادی، بغدادی، سمرقندی، مصری و نوحی. ابن ندیم ( ـ۳۸۵ ق) از شش نوع کاغذ معروف در زمان خود، نام برده است. کاغذسازی در قرن ۱۰م به مصر و در نیمۀ قرن ۱۲م به اسپانیا راه یافت و در جنگ های صلیبی به اروپا رسید و در کشورهای ایتالیا، فرانسه، آلمان، و انگلستان و سپس ایالات متحده و دیگر کشورهای قاره امریکا مراکز کاغذسازی دایر شد. اختراع صنعت چاپ در نیمۀ قرن ۱۵م و انتشار روزنامه نیاز به کاغذ را چندین برابر افزایش داد. در ۱۷۹۸، نیکلا ـ لوئی روبر نخستین ماشین کاغذسازی را در فرانسه اختراع کرد. چند سال بعد برادران فوردرینیر (هنری و سیلی) آن را تکمیل کردند. در ۱۸۰۹ جان دیکنسون ماشین کاغذسازی سیلندری را اختراع کرد. اگرچه در قرن ۱۹ روش کاغذسازی ماشینی شده بود، ولی شیوۀ کاغذسازی دقیقاً همان شیوۀ دستی سابق بود. در مرحلۀ اول، فرآیند خمیرکردن صورت می گیرد که الیاف از بستر اصلی آن ها در چوب جدا می شود. خمیرکردن دو روش دارد: روش مکانیکی که مغز چوب را آسیاب می کنند و کاغذ حاصله نوعی کاغذ کاهی و ارزان است و از آن برای چاپ روزنامه و دستمال کاغذی استفاده می شود. لینینِ چوب، که در کاغذ باقی می ماند، موجب فرسودگی سریع و خشک و زردشدن آن می شود. روش دیگر، روش شیمیایی است. در این روش، ذرات ریز چوب را (عموماً سود، سولفات یا سولفیت) می جوشانند تا لینین آن حل شود. محصولی که به دست می آید از نظر حجم کمتر از روش محصول مکانیکی است، ولی الیاف آن محکم ترند. اگر کاغذ سفید مورد نظر باشد عملیات شست وشو (سفیدکردن) نیز باید در فرآیند خمیرکردن شیمیایی و ساخت کاغذ انجام شود. خمیر به دست آمده را (از روش مکانیکی یا شیمیایی) که آب فراوان دارد و رقیق است از ماشینی غربال مانند می گذرانند، خمیر آب خود را تقریباً از دست می دهد و به صورت ورقه ای از الیاف درمی آید. ذرات الیاف چوب به سبب تکان خوردن، در جهت های مختلف قرار می گیرند و به صورت حصیرمانندی درمی آیند و تار و پود کاغذ را می سازند. در این مرحله، خمیری که به صورت ورقه درآمده از روی نوردهای خشک کن عبور داده می شود و در مرحلۀ آخر از میان نوردهای سنگین آهنین می گذرد تا سطح آن صاف شود. اگر این ورقه ها فقط از الیاف سلولز ساخته شده باشند به سهولت آب را به خود جذب می کنند و از این رو، قابل نوشتن یا چاپ نیستند و فقط می توان از آن ها به عنوان «کاغذ آب خشک کن» یا دستمال کاغذی استفاده کرد. برای آن که کاغذ مقاوم و قابل نوشتن و چاپ شود به خمیر آن موادی اضافی ازجمله گِل چینی، کربنات کلسیم (گچ)، یا نشاسته می افزایند و سطح کاغذهای مخصوص چاپ کتاب را با قشری از گل چینی می پوشانند. سهم این مواد می تواند دَه تا پانزده درصد وزن کاغذ باشد. در مصارف دیگر، ازجمله ساختن کاغذ دیواری، کاغذ را مقاوم می کنند و سطح آن را با صمغ راتیانَج می پوشانند. مقاوم کردن کاغذ چاپ و امثال آن را «آهارزدن» کاغذ می گویند. در آهار زدن از زاج سبز، نوعی رزین چوبی با سولفات آلومینیوم تقویت شده نیز استفاده می شود. متأسفانه نتیجۀ فرآیند آهارزنی موجب اسیدی شدن کاغذ می شود که در آن باقی می ماند و علت اصلی فرسودگی و پوسیدگی کاغذ است. اخیراً، در مرحلۀ آهارزنی از مواد خنثی یا قلیایی استفاده می شود که به کاغذهای فاقد اسید شهرت دارند. چون مصرف کاغذ در جهان خیلی بالا رفته، در سال های اخیر برای ساختن کاغذ از بازیافت کاغذهای باطله نیز استفاده می شود. در ایران، ساخت کاغذ به صورت دستی سابقه ای هزارساله دارد. شناخت کاغذ برای نسخه شناسان اهمیت ویژه ای دارد و با کمک آن می توان به طور تقریبی به زمان و مکان کتابت بسیاری از نسخ خطی پی برد. نخستین کارخانۀ کاغذسازی را، در ۱۳۴۶ش، شرکت سهامی کاغذ پارس، در خوزستان احداث کرد، که بیشتر از تفاله های نیشکر مزارع هفت تپه استفاده می کرد. در حال حاضر، چندین کارخانۀ کاغذ به منظور بازیافت کاغذهای باطله و مواد سلولزی در ایران فعال اند.

معنی کلمه کاغذ در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] کاغذ ۱۰۵ سال پیش از میلاد توسط چینی ها در طول سلسله هان اختراع شد و کلمه کاغذ، از واژه چینی کاکتز گرفته شده است.
کارگران چینی که در سال 751 م بدست ایرانیان اسیر شدند، این فن را با استفاده از کتان و شاهدانه به مردم سمرقند آموختند. به هنگام فتح ماوراءالنهر توسط مسلمانان، این صنعت از سمرقند به دیگر سرزمین های اسلامی راه یافت. تفاوت در میزان مصرف مواد اولیه موجب پدید آمدن انواع کاغذ در سده های نخستین هجری بوده است.
این کاغذها در جنس، استحکام، ضخامت، روشنی و رنگ با یکدیگر تفاوت داشته اند و این مسئله نشان می دهد که مسلمانان فقط به آموختن روش کاغذسازی از چینی ها اکتفا نکرده و خود به تکمیل این صنعت پرداخته اند. به مرور در همه شهرهای اسلامی و در سرزمین هایی چون عراق و مصر و ایران و اندلس کاغذ ساخته می شد.
صنعت کاغذسازی در پایان سده دوم هجری به کوشش فضل بن یحیی برمکی، وزیر با فرهنگ هارون الرشید در بغداد راه اندازی شد و به سرعت جای پوست را گرفت. این صنعت در سده پنجم هجری از عراق به شام رفت و در آنجا نیز تحولی شگرف پدید آورد.
به گونه ای که ناصرخسرو در سفرنامه ی خود از شهر طرابلس در لبنان یاد می کند و می نویسد که در این شهر ورق های زیبا همچون ورق های سمرقندی ساخته می شود و از آن نیز بهتر است. بدین گونه مسلمانان در بسط و گسترش یکی از مهم ترین عوامل ارتباط فرهنگی، یعنی کاغذ نقش اساسی داشتند. این صنعت از طریق مصر و اندلس به اروپا رسید و نخستین کارخانه های کاغذسازی در ایتالیا در حدود سده سیزدهم میلادی تأسیس و راه اندازی شد.

معنی کلمه کاغذ در ویکی واژه

ماده‌ای که از خمیر سلولزی یا چوب بعضی گیاهان به صورت ورقه‌های نازک شکل‌پذیر ساخته می‌شود و معمولا در نوشتن، نقاشی، لفاف و مانند آنها بکار می‌رود.
ورقه نازک، خم پذیر و مسطحی که معمولاً از خمیر الیاف گیاهی ساخته می‌شود و غالباً بر آن چیز نویسند یا چاپ کنند.
سغدی: کاغَذا، و در گویش بهاری کاغاز و برخی نیز گویند این واژه چینی است.
کاغذ سیاه کردن کنایه از: نویسندگی کردن، نوشتن (حالت تحقیر).
کاغذ پاره کاغذی که محتوی آن فاقد ارزش باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه کاغذ

کاغذ طلبید و خامه برداشت ترتیب سواد نامه برداشت
چو بحر شعر ز کاغذ اگر سفینه کنند ز حفظ تو نرسد آفتی به او از نم
نام آن لب بخط سبز بجائی دیدم کاغذی یافتم و قند در و پیچیدم
چنان عالم ازو شد ایمن آباد که ظرف توتیا شد کاغذ باد
سبب توبه او آن بود که در راه کاغذی یافت بسم الله الرحمن الرحیم بر وی نوشته بود برداشت و جائی نیافت که آنرا بنهادی بخورد بخواب دید که به حرمتی که داشتی آن رقعه را درحکمت بر تو گشاده کردیم پس مدتی ریاضت کشید و مجلس آغاز کرد.
خوش آن افتاده دور از دوستان کز دوستی گاهی به پیغامی کنندش شاد، ننویسد اگر کاغذ
شوقت به ره قافله ی موج ز حکمت چون آب سخن بسته به دریا پل کاغذ
گرد کم فرصتی کاغذ آتش زده‌ام هر نفس قافله‌واری شررم می‌گذرد
کند بهار به برگ شکوفه یاد ترا چو آشنا که فرستد به آشنا کاغذ