کاشی
معنی کلمه کاشی در لغت نامه دهخدا

کاشی

معنی کلمه کاشی در لغت نامه دهخدا

کاشی. ( اِ ) کاچی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). نوعی از خشت تنک باشد که نقاشی کنند و آبگینه ساییده بر روی آن بمالند و بپزند چنانکه شبیه به چینی شود . ( برهان ) ( آنندراج ). آوندی است معروف که مثل ظرف چینی در ایران عموماً و در کاشان و خراسان خصوصاًبسیار خوب و عمده میسازند. ( آنندراج ). آجر که بر روی آن لعابی داده باشند .
- کاشیهای معرق ؛ کاشی های غاز مغازی. قسمی آجر و ظرف لعابدار که بیشتر بر آن نقوش رسم کنند. آجر شیشه اندوده :
کاشی و آجرت بهر خورده
مال قارون بدم فروبرده.اوحدی ( از جهانگیری ج 1 ص 438 ).گرچه کاشی است خانه یا چینی
دل بگیرد چو بیش بنشینی.اوحدی ( از جهانگیری ).|| پلاک. شماره خانه و دکان و جز آن که شهرداری نصب کند.
کاشی. ( ق ) با یای مجهول ، مخفف کاشکی. ( جهانگیری ) ( برهان ). ایکاش :
کنون در دست ماند از دوست یادی
که کاشی هرگز از مادر نزادی.نزاری قهستانی ( از جهانگیری ).ز خط گوهرافشان تو باری
مرا کاشی که بودی یادگاری.نزاری قهستانی ( از جهانگیری ).
کاشی. ( ص نسبی ) منسوب به کاشان که شهری است درایران. ( غیاث ). منسوب به شهر کاشان را کاشی گویند وکاشانی صحیح است. قاسانی معرب آن است. ( آنندراج ).
کاشی. ( اِخ ) ( حاتم... ) شخصی بسیار بلندپرواز است. پناه بر خدا از شعر خواندن و شعر گوش دادن او. به هر حال طبعش خوب است و سخنان نوی دارد. این غزل از او است :
شجر حسن تو هرگز بچنین نور نبود
مجلس امشب بصفا هیچ کم از طور نبود
دو جهان محنت و غم در دل من کرد نزول
هرگز این خانه بدین مرتبه معمور نبود
مستی عشق اناالحق بزبان آوردش
یک سر مو گنه از جانب منصور نبود
چون زلیخا نگرد در رخ یوسف گوید
در ازل دیده یعقوب چرا کور نبود
یار رنجیده ز بدمستی دوشت ، حاتم
باده بایست که کمتر بخوری زور نبود.پشت استغنای او گرم است از امداد حسن
خاطر اخلاص من جمع است از تأثیر عشق مرا برفتن بزمی دلیر ساخته عشق
که جبرئیل بدهشت کند گذار آنجافتادم از نظر هر که بود در عالم
هنوز چشم بداندیش در قفای من است.بهر قتل من که میگوید که خشم آلوده باش

معنی کلمه کاشی در فرهنگ معین

۱ - (اِ. ) کاچی ، آجر لعاب دار ساده یا نقاشی شده . ۲ - (ص نسب . ) اهل شهر کاشان .

معنی کلمه کاشی در فرهنگ عمید

۱. تهیه شده در کاشان.
۲. مربوط به کاشان.
۳. از مردم کاشان.
۴. ویژگی هرنوع ظرف پخته شده و لعاب دار.
۵. (اسم ) آجر یا خشت لعاب دار و پخته شده.
۶. (اسم ) [مجاز] پلاک، شماره.
* کاشی معرق: نوعی کاشی که از تکه های ریز ریز به اشکال گوناگون و نقش های مختلف می سازند و در کنار هم قرار می دهند، کاشی موزاییک.

معنی کلمه کاشی در فرهنگ فارسی

قومی قدیم ساکن نواحی زاگرس . این قوم در نیمه دوم هزاره دوم ق م . در حدود مغرب نجد ایران قدرتی بدست آوردند . گزارشهای مربوط بعهد سلطنت پسر حمورابی از عقب راندن حملات قشون کاسیان سخن رانده . از آن پس در مدت ۱۵٠ سال بابل در معرض نفوذ صلحجویانه این کوهستانیان بود که بدشت فرود می آمدند تا بعنوان فلاح شغل پیدا کنند . آنان در حدود نیمه قرن ۱۸ ق م . بزور وارد کشور مذکور شدند و آنرا اشغال کردند . تسلط ایشان طویلترین دوره فتح خارجی است که در بین - النهرین شناخته شده و آن مدت ۵۷۶ سال طول کشید و در ۱۱۷۱ ق م . سلطه آنان بپایان رسید محوطه زاگرس که مسکن کاسیان بود مربوط بقسمت مرکزی رشته جبال لرستان جدید است اما حکومت آنان در طرف شمال و مشرق آن ولایت توسعه یافت و بقول بعض محققان شامل ناحیه اطراف همدان هم میشد . توده جمعیت که در اصل آسیانی بودند در آغاز هزاره دوم ق م. بتوسط هند و اروپاییان - که حکومتی اشرافی و نظامی با جمعیت اندک تشکیل داده بودند - مجاز شدند که خود را در میان طبقه حاکمه جای دهند هر چند زبان خویش را از دست دادند . متون بابلی مربوط به کاسیان نشان میدهد که در ناحیه آنان اختلاطی از آیین های مختلف وجود داشته که در آن خدایانی از منشا آسیانی در جنب خدایان بابلی و ارباب انواع هند و اروپایی قرار داشته اند مثلا شوریشن سوریای هندو ماروتاش یا ماروت هندی و بوریاش که بور آس یونانی باشد . بنظر میرسد که اسب نشانه ای الهی در نظر کاسیان بوده و محتملا توسط طبقه حاکمه در آن ناحیه داخل شده چنانکه در دولت میتانی نیز همین امر تحقق یافته است . خدای بومی کاشو بدون شک موجب تسمیه نام قوم مذکور - آن چنانکه در میان قبایل آسیانی شناخته شده - گردیده است . قدیمترین مراجعی که در آنها ذکر کاسیان بعمل آمده متون مربوط بقرن ۲۴ ق م . است که متعلق بعهد پوزور - اینشوشیناک است . بنظر میرسد که در طی هزاره سوم قم . نسبتا بی اهمیت بودند . آشوریان آنان را بنام کاسی می شناختند . این اسم بشکل کوسایوئی ( کاسیان ) توسط استرابون یاد شده و او جای کاسیان را در ناحیه شرقیتر در دربندهای خزر ( بالای تهران ) یاد میکند . تصور میکنند نام شهر قزوین و همچنین دریای خزر ( کاسپین ) ممکن است حاکی از خاطره اسم این قوم باشد . کلمه یونانی کاسیتیرس ( بمعنی قلع ) لغه بمعنی فلزی است که از ناحیه کاسیان می آید نام همدان پیش از عهد مادها اکسایا بود که در آشوری کار- کاسی - بمعنی [شهر کاسیان ] است . در هر حال ممکن است که اصطلاح کاس - سی یا کاس - پی مفهوم نژادی و سیعتری از تسمیه قوم واحد در میان اقوام بسیار زاگرس داشته باشد و بلکه شامل همه اقوام آسیائی - که ایران را اشغال کردند - میشده است . نام کاسیان - چنانکه بعدها توسط استرابون یاد شده - بمنزله میراثی است از سکنه بسیار قدیم . با وجود آنکه بومیان ناحیه مدتها پیش از بین رفته بودند این اسم بمهاجمان جدید اطلاق گردید . خاطره مهاجمه کاسیان تاثیری عمیق و متمادی در ذهن بابلیان باقی گذاشت آنان این خاطره را با نیرو و قدرتی خارق العاده که کمتر در مهاجمان بیگانه دیده شده بود توام کردند . لابد این امر علل و اسبابی داشته که منجر بطول دوران تسلط کاسیان شده است. در هر حال تعداد نسبتا اندک متون و اسناد عهد کاسی تعجب آور است و موجب این فرض شده که در این دوره رکود طولانی وجود داشته است . بنظر میرسد که کاسیان مسئول سکوت ممتدی که در اطراف بابل و عیلام حکمفرماست میباشند ولی ما از منابع دیگر میدانیم که کاسیان با مصر درعهد امارنا در تماس بودند . درین عهد تجدید قوایی در آشور مشاهده میشود چه وی توانست سرحد خود را بوسیله معاهده ای در ناحیه حلوان تامین کند ( پس از سفر جنگی که اددنیراری اول بعمل آورد ) انقراض دولت کاسیان بتوسط قوای بابلی صورت نگرفت بلکه عیلام نخستین دولتی بود که در هنگامی که کاسیان هنوز بشدت بابل را تحت اشغال داشتند نیرو گرفت و آخرین ضربت خود را بر او وارد آورد ( گیرشمن . ایران از آغاز تا اسلام . ترجمه م . معین ۴۹ - ۴۷ ) .
کاچی: آجرلعابدارساده یانقاشی شده
( صفت ) منسوب به کاشان . ۱ - اهل کاشان از مردم کاشان کاشانی . ۲ - ساخته و پرداخت. کاشان . ۳ - ( اسم ) خشت تنک پخته ای که روی آنرا لعاب شیشه یی داده باشند خشت پیروزه : [ تمام آن عمارت از خشت پخته و کاشی بسته... ] . ( تاریخ یزد . جعفر بن محمد ) . توضیح از قرنهای اول اسلامی این نوع خشتهای رنگ شده را [ مدهون ] میگفتند بمعنی لعاب و بعدها [ غیسانی ] ( معرب کاشانی ) گفتند ( از افادات مرحوم قزوینی بنقل از سفرنام. ابن بطوطه ) کاشی کاری . یا کاشی غاز مغازی . کاشی . معرق . یا کاشی هفت رنگ . کاشیی که بر روی آن برنگهای مختلف نقاشی کرده آنگاه سطح بنا را با الواح کاشی بنقوش بهم پیوسته زینت میدادند و بتقلید پرده های نقاشی مجالس بزم و ملاقات شکار سلاطین را بمعرض نمایش میگذاردند ( تیموریان و صفویان ) . یا کاشی معرق . ۴ - آوندی شبیه بظروف چینی که آنرا در کاشان خراسان نیکو میساختند کاچی : [ آنچه اجناس که متعلق بشربت خانه است که تحویل او شود ظروف طلا و نقره و چینی و کاشی و غیره ... ] . ( تذکرهالملوک ) ۵ - پلاک شمار. خانه دکان و جز آن که شهرداری نصب کند .
از افاضل شعرای قرن هفتم

معنی کلمه کاشی در دانشنامه عمومی

کاشی به قطعه سنگی مصنوعی گفته می شود که طول و عرض آن مختلف بوده و ضخامت آن چند میلی متر است، و یک روی آن دارای سطحی شیشه ای بوده و کاملاًّ صاف و صیقلی می باشد. کاشی، محصولاتی سفالین و سرامیکی است که در ساختمان کاربرد و اهمیت ویژه ای دارد مانند حمام ها، توالت ها، آشپزخانه ها و آب ریزگاه های عمومی و غیره. کاشی برای تزئینات داخل و خارج ساختمان و همچنین برای بهداشت و عایق رطوبت به کار می رود.
واژه کاشی از نام شهر کاشان اقتباس شده که از اوایل دوران اسلامی به عنوان مرکز صنعت سفال سازی مشهور بود.
• نخستین مرحله انتخاب و آماده سازی مصالح آن می باشد. مصالح کاشی سازی خاک رسی است که ۲۰ تا ۲۵ درصد آن سلیس می باشد. نخست مواد اضافی و زائد و دانه های سنگ را از داخل آن جدا می کنند، بعد از شستشو و جدا کردن دانه های اضافی و یکنواخت نمودن خاک آن را هوا می دهند، بعد آن را آسیاب می کنند تا به گرد یکنواختی تبدیل گردد. هر قدر خاک رس تهیه شده مرغوب تر باشد در به عمل آوردن خاک آن دقت بیشتری می شود. بعد فوراً آن را با تسمه نقاله برای مراحل بعدی به سالن های دیگر منتقل می کنند.
• ساختن گل :منظور از ساختن گل مخلوط کردن مصالح تهیه شده با آب است تا بدینوسیله خاصیت پلاستیسیته در مخلوط ظاهر شده و امکان شکل دادن به آن میسر گردد. هنگام مخلوط شدن آب با خاک دقت می شود تا تمام ذرات خاک رس در مجاورت آب قرار گیرند. برای جلوگیری از تغییرحجم و پیچیدن قطعه در هنگام پختن مقداری سنگ چخماق آسیاب شده به آن اضافه می کنند. برای جلوگیری از ایجاد رنگ قهوه ای تند که ممکن است در اثر وجود اکسیدهای آهن در خاک رس بعد از پخته شدن باشد حدود نیم درصد اکسید کرم به آن اضافه می نمایند.
• قالب گیری: پس از تأیید گل بوسیله آزمایشگاه از لحاظ نوع مصالح و پراکندگی، گل را قالب گیری می کنند. برای تهیه کاشی مرغوب قالب گیری در خلأ انجام می گیرد. این عمل باعث توپر شدن و مقاومت بیشتر می شود. شکل دادن اغلب به وسیله فشار و پرس صورت می گیرد، صفحات پرس دارای ویژگی هایی هستند که مانع چسبیدن خاک به صفحات پرس می گردد. مقدار آب موجود در گل باید به حدی باشد که به گل آن مقدار پلاستیسیته را بدهد که گل به راحتی در قالب شکل گرفته و جسمی تو پر به دست بیاید، همچنین مقدار آب طوری باشد که پس از پرس کاری و خارج شدن قطعه از قالب در اثر وزن خود تغییر شکل ندهد.
• خشک کردن: اگر قطعه به خوبی خشک نشود یا به سرعت خشک شود ترک می خورد یا می پیچد یا تغییر حجم می دهد. اگر قطعه پس از خروج از پرس کاری با حرارت خشک کنند یا در معرض هوای خشک و گرم قرار دهند سطح خارجی آن به سرعت خشک شده. برای خشک کردن قطعات مرغوب از تونل هوای گرم استفاده می نمایند. برای جلوگیری از ترک برداشتن و چروک شدن و پیچش سطحی هوای ابتدای تونل کاملاً مانند هوای خارج است. در وسط تونل حرارت به حداکثر لازم می رسد و در این مرحله کلیه آب فیزیکی قطعه متصاعد شده و قطعه کاملاً خشک می گردد. در تمام طول تونل رطوبت و حرارت داخل تونل اندازه گیری می شود.
• پختن کاشی: کاشی در دو نوبت پخته می شود، بار اول قطعه سفالی را پس از خشک شدن به کوره پخت می برند و اغلب از کوره های تونلی استفاده می شود. ابتدا حرارت را به تدریج تا ۱۰۰ درجه سانتیگراد می رسانند تا آب فیزیکی قطعه متصاعد گرددو به تدریج حرارت کوره بالا می برند و حدود ۲۵۰ درجه سانتیگراد کلیه رطوبت آن تبخیر می شود و در حرارت ۴۵۰ الی ۶۰۰ درجه آب شیمیایی آن تبخیر می گردد و در حرارت ۸۰۰ درجه تمام مواد الی خاک رس از بین رفته و قطعه به مرحله شیشه ای شدن می رسد.
• لعاب دادن روی کاشی: پس از اینکه اولین مرحله پخت به اتمام رسید و قبل از آنکه قطعه کاملاً پخته شده و به مرحله شیشه ای شدن برسد قطعه را از کوره خارج می نمایندو روی آن لعاب می پاشند. اگر کاشی گل دار باشد قبل از لعاب پاشیدن گل های مخصوص که از جنس لعاب بوده روی قطعه می چسبانند بعد روی آن لعاب می پاشند سپس قطعات لعاب کاری شده را روی واگن های مخصوص چیده و دوباره به کوره می برند و مرحله دوم پخت را انجام می دهند. لعاب روی سفال در اثر حرارت جاری شده و توی سوراخ های قطعه سفالی نفوذ کرده و با آن یکپارچه می شود. سپس کاشی ها درجه بندی می شوند و بعد از بسته بندی به بازار عرضه می شوند.
کاشی (ریاضی). در تئوری موزائیک کاری ( ریاضیات ) ، کاشی یکی از اشکال موزاییک کاری است.
موزاییک کاری یک صفحه به فرش کردن آن صفحه توسط کروهی از اسکال متناهی گفته می شود.
می توان مجموعه های مختلفی از نمونه های اولیه را برای کاشی کاری انتخاب کرد: انتقال یا چرخاندن هر یک از نمونه های اولیه، مجموعه نامتناوب متمایزی را تولید می کند و لازم به استفاده از کاشی دیگری برای پوشش فضا نخواهیم داشت. در موزاییک کاری تک کاشیی تنها از یک نمونه کاشی استفاده کنیم.
کاشی را نامتناوب گوییم اگر نتوان هیچ کاشی کاری متناوبی با آن انجام داد. به طوری که تنها کاشی کاری نامتاوب را بتوان از آن ایجاد کرد. وجود چنین کاشی یکی از سوال های حل نشده شاخه ریاضیات می باشد.
معنی کلمه کاشی در فرهنگ معین
معنی کلمه کاشی در فرهنگ عمید
معنی کلمه کاشی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه کاشی در دانشنامه عمومی
معنی کلمه کاشی در دانشنامه آزاد فارسی

معنی کلمه کاشی در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:کاشغر

معنی کلمه کاشی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کاشی (ابهام زدایی). کاشی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • حسن کاشی، مولانا حسن بن محمود کاشانی آملی، معروف به حسن کاشی، از شاعران شیعی اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم• علی اکبر تشبیهی کاشی، شاعر نیمه دوم قرن دهم و نیمه نخست قرن یازدهم در عهد صفوی• امین الدوله کاشی، فرخ خان امین الدوله کاشی ملقب به امین الملک، جزء عمله خلوت و پیش خدمت مخصوص در دوره پادشاهی فتحعلی شاه و محمد شاه
...

معنی کلمه کاشی در ویکی واژه

(ساختمان): آجر لعاب دار ساده یا نقاشی شده؛ کاچی.
کاسی‌ها به زبان اکدی کاشی نامیده شده‌اند، محل سکونت آنها کوهستان زاگروس و اکنون لرستان نامیده می‌شود.
اهل شهر کاشان.

جملاتی از کاربرد کلمه کاشی

سیمرغ قاف عشقش از بیضه چون برآید مرغیست کاشیانش در جسم و جان نگنجد
کاش کان بت کاشی درپذیردم غالب بنده توام گویم گویدم ز ناز آری
عقل و نفسند این دو مرغ ای دوستان کاشیان دارند در این بوستان
در رواق سپهر میباشی چکنی نقش خانه از کاشی؟
مرغ جانرا کاشیان برسد ره و طوبی سزد از برای دانه نتوان پای بند دام کرد
کاشیانشان این تن خاکی بود سیرشان در جو افلاکی بود
علامه، در کتاب تحفه به اصرار گوید که فلک زهره بالای فلک شمس است. و سرور، غیاث الدین جمشید کاشی در رساله ای بنام سلم السماوات به پاسخ گوئی او پرداخته است.
گرفته فاضل خلخالی اندر آن مسند چو شیخ مهدی کاشی به مجلس اوقاف
ای کاشی نوخاسته بر خوبش مبال کز کاشی نو ساخته بی‌قدرتری
پورکاشیان در سال ۱۳۷۶ به عضویت تیم ملی در ردهٔ سنی ۱۰ سال و در سال ۱۳۷۸ به عضویت تیم ملی بزرگسالان درآمد.
فصیح بلبل خوش لهجه کاشی مداح که بود روضهٔ آمل ازو ریاض ارم