کاشو

کاشو

معنی کلمه کاشو در لغت نامه دهخدا

کاشو. [ ] ( اِ ) پاردم و قوشقون و پاره چرمی که در پس زین اسب بسته و بر زیر دم وی اندازند تا آنکه زین جلو نرود. ( ناظم الاطباء ) ( شعوری ج 2 ص 256 ). بیتی مخدوش بشاهد آورده است.

معنی کلمه کاشو در فرهنگ فارسی

( اسم ) نام ماد. تانن داری است که از درخت کاد استخراج میشود و در پزشکی و صنعت و چرمسازی مورد استعمال دارد . این ماده که در دباغی از آن زیاد استفاده میکنند از چوب درخت کاد تهیه میشود بدین طریق که چوب درخت کاد را بصورت قطعاتی بریده با قدری آب در ظروف گلی میپزند تا حدی که مایع درون ظرف بنصف تقلیل یابد . بعد مایع درون ظرف را خارج کرده و تصفیه و تبخیر مینمایند تا بصورت عصاره در آید . عصار. حاصل را بر روی قطعات حصیر میگسترند و در معرض گرمای خورشید قرار میدهند تا خشک گردد . بهترین نوع کاشو در پگو ( بیرمانی انگلیس ) و بنگال تهیه میشود . رنگ قطعات کاشو که ببازار عرضه میشود قهوه یی مایل بسیاه است ولی اگر شکسته شوند درون آنها قرمز رنگ است . کاشو بدون ذوب شدن میسوزد و در هنگام سوختن شعله ای از آن ظاهر نمیگردد و پس از سوختن نیز خاکستر سفید رنگی بر جای میگذارد . کاشو بدون پوست ولی طعم آن ابتدا تند و قابض و سپس شیرین و کمی تلخ میشود و بعلاوه بر زبان نمی چسبد و بزاق را قرمز رنگ نمیکند . کاشو در آب سرد محلول است . از کاشو ماد. قرمز رنگی بنام قرمز کاشو میگیرند که در نقاشی و صنعت مورد استعمال دارد . همچنین در کاشو ماده ای اسیدی بنام اسید کاشو تانیک وجود دارد .

معنی کلمه کاشو در دانشنامه عمومی

کاشو (دوره). کاشُو ( به ژاپنی: 嘉祥 Kashō ) یا کاجو نام عصر ژاپنی ( نِنگُو ) بود. این عصر بعد از جووا و قبل از نینجو قرار داشت و از ژوئیه ۸۴۸ تا آوریل ۸۵۱ میلادی به طول انجامید. در طی این عصر امپراتور نیمیو و امپراتور مونتوکو حکمران ژاپن بودند.

معنی کلمه کاشو در ویکی واژه

یا کاشی، از خدایان قوم کاسی، خدای قبیله و نیای کاسیان. کاشو زوجه‌ای تحت عنوان کاشیتو داشته و ابراز عقیده شده که شاید کاشو و کاشی با خدای دونیاش یکی باشد و این نام به زبان اکدی چنین تلفظ می‌شده و شکل کاسی آن مجهول است. اصطلاحات کاشی، کاشو و حتی کاسی ممکن است به تعبیر امروزی همان کاشان باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه کاشو

آرکاشون شهری در غرب ایالت آکیتن فرانسه است. این شهر ساحلی به خطوط راه‌آهن فرانسه متصل است. در اطراف این شهر دریاچه‌هایی کوچکی نیز وجود دارد.
گه به آهنگ حسینی در مقام راستی می سُراید نغمه یی کاشوب محشر می کند
امروز تویی دشمن مردم به حقیقت کاشوب تن و شور دل و آفت جانی
در بزم تو کاشوب سپهر از همه رویست در کاخ تو کآزرم بهشت از همه باب است
کی با تو توان گرفتن آرام کاشوب دلی و آفت هوش
خبر رسیدت کاشوب مشتعل گردید ز فتنه در صف کرمانشهان فتاد شرر
دو هفته است کاشوب جوئیم و جنگ پی کین بهر سوی بربسته تنگ
در جامه و فوطه سخت خرم شده‌ای کاشوب جهان و شور عالم شده‌ای
الکساندر کاراکاشویچ (سیریلیک صربی: Александар Каракашевић؛ زادهٔ ۹ دسامبر ۱۹۷۵) یک بازیکن تنیس روی میز اهل صربستان است.
همه دانیم کاشوب دگر شد شکست این صلح و جنگ روس سر شد
با اهل خرابات ندانم چه سخن گفت؟ کاشوب و غریو از در خمار برآمد
بهو چون سپه دید کاشوفتند بفرمود تا کوس کین کوفتند