کاشغر

معنی کلمه کاشغر در لغت نامه دهخدا

کاشغر. [ غ َ ] ( اِخ ) کاجغر. گاجغر. کاچغر. کاژغر. ( آنندراج ). از چینیان است و بر سرحدی است میان تبت و خرخیز وچین و یغما و مهتران کاشغر اندر قدیم از خلخ بودندی یا از یغما. ( حدود العالم ). از بلاد مشرق و از مرزهای مسلمین است. ( انساب سمعانی ). شهری دارای قری و روستاها که از سمرقند و آن نواحی بدانجا سفر کنند و آنها در وسط بلاد ترک باشند و مردم آن مسلمانند. ( معجم البلدان ). شهری است از ترکستان منسوب به خوبان و خوش صورتان. ( برهان ). شهری است از توران در اقلیم پنجم مابین توران و ترکستان چین. ( غیاث ). شهری است مشهور درماوراءالنهر از ترکستان به بلاد ایغور از اقلیم ششم.گفته اند در قدیم جای عیش و سرور و بزم افراسیاب بوده است و از شهرهای خوب ترکستان محسوب میشده و حسن خیزبوده. در سالی چند از سنوات سابق بر این شهری آباد بوده اکنون مدتی است گذشته که روی در ویرانی نهاده وبه اندازه قصبه باقی مانده. ( آنندراج ). شهری در ایالت شین جیان. و آن به فاراب و بلاساغون نزدیک و در تخوم چین است : عزم درست کرد که به کاشغر بازرود عبدالعزیزبن نوح بن نصر سامانی را بیاورد. ( تاریخ بیهقی چ غنی - فیاض ص 199 ). این قاضی بوطاهر رحمه اﷲنامزد شد به رسولی با خواجه بوالقاسم حصیری سلمه اﷲتا به کاشغر روند بنزدیک قدرخان به ترکستان. ( ایضاًص 211 ). بجای خویش بیارم حدیث این رسولان که چون به کاشغر رسیدند نزدیک قدرخان چه رفت در باب عهد و عقدها و حق عقد محمدی. ( ایضاً ص 220 ). اگر سلطان را میسرشود تاختن و کاشغر سلطان را باشد. ( تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 83 ). و لشکر به کاشغر و ختن روان کرد و آن را مستخلص گردانید. ( ایضاً ج 2 ص 88 ). تا حدود کاشغر و ختن سلطان را مسلم باشد. ( ایضاً ج 2 ص 126 ).
ترک نزاید چنو به کاشغر اندر
سرو نبالد چنو به کاشمر اندر.معزی نیشابوری.به جامع کاشغر درآمدم. ( گلستان ). سامی بیک مؤلف قاموس الاعلام آرد: نام شهر مرکزی ترکستان شرقی تابع چین است در 170هزارگزی شمال غربی یارکند بر کاشغر دریا ( و به نام دیگر قزل صو ) تابع رود تاریم و منصب بر یارکند دریا در ارتفاع 1220 گزی ، در 39 درجه و27 دقیقه و 8 ثانیه عرض شمالی و 73 درجه و 42 دقیقه طول شرقی دیده میشود و موقع آن محاط با دشتهای منبت و حاصل خیز است در بین جبال مرتفعه واقعه در میان سه کشور چین ، ترکستان و افغانستان یعنی نقطه اجتماع و تلاقی و محل ایاب و ذهاب دائمی چندین راه کاروان روواقع است و از این لحاظ چه از نظر تجاری و چه از حیث نظامی و لشکرکشی اهمیت بسیار دارد. و تلال واقعه درگرداگرد آن بصورت استحکامات درآمده است. این شهر به دو قسم منقسم گردیده : اول شهر قدیم و دوم شهر جدید.و از بین آنها رود «قزل صو» جاری میگردد و آنها بوسیله پلی بهم پیوسته شده اند. ویرانه های کاشغر قدیم درکنارهای نهر نامبرده دیده میشود این همان قسمتی است که تحت محاصره تیمور لنگ درآمده بود، و دو جامع جلیل سید جلال الدین و سلطان نیز در این جهت جا دارد، و سوری گرداگرد شهر را فرا گرفته دو دروازه و یک پل برخندق دارد، و درب شمالی را صوقپوسی ، و درب جنوبی راقوم قپوس ، نامند، و طرفین جاده واقعه بین این دو درب ، از دکانها، بازار بزرگی تشکیل میدهد، کاخ یعقوب بک صدراعظم که الیوم عمارت دولتی است و نیز یک کاروانسرای بزرگ از بناهای صدر اعظم مزبور، بزرگترین ابنیه کاشغر میباشند، و بقیه بناهای شهر عادی و عاری از نظافت و لطافت است ، و در 3هزارگزی شمال شهر قدیم مقبره حضرت آفاق در میان باغها و باغچه های پرطراوت و سبز دیده میشود که زیارتگاه مردم میباشد، وی دویست سال قبل وفات یافته و این بنا از ابنیه پر تکلف و تصنع و از شاهکارهای صنعت میباشد و نمای آن را با کاشی ها و چینی های سفید و آبی مزین ساخته اند و در صحن آن یک باب خانقاه ، یک باب مدرسه و یک باب مسجد نیز مشاهده میشود در سمت مغرب این قسمت قلعه ای مسمی به کلباغ وجود دارد، و شهر جدید بمنزله قلعه شهر قدیم میباشد و یک برج بلند دارد و بسوری مرتفع محاط است ، و فقط در سمت شمال آن یک دروازه هست در اینجا کاخ یعقوب بک که فعلاً اقامتگاه والی مبیاشد با دائره حرم و یک مسجد بزرگ مسمی به جامع مسجد و یک بازار بزرگ دیده میشود. کاشغر قدیم ، در اثنای محاربه میرزا بایقرابا سلطان سعید، به سال 919 هَ. ق. ویران شده جای خود را به کهنه شهر فعلی داد، و قلعه دردلی موسوم به ینی شهر ( شهر جدید ) را چینیان در زمان حکومت خویش یعنی 60 سال قبل بنا نهاده اند. یعقوب بک مشهور به آتالق غازی هم به سال 1290 هَ. ق. تمام ترکستان شرقی را از چنگ چینیان درآورد تا آنجا که اهالی وی را به امیری پذیرفتند، پس کاشغر را پایتخت قرار داد و بتوسعه و تزئینش پرداخت ، ولی دولتش دوامی نکرد، دولت مستعجلی بود و چینیان آن ناحیت را از نو به چنگ درآورده بادسایس و معاملات غدارانه به قتل عام و تخریب آغاز کردند. ( قاموس الاعلام ترکی ).

معنی کلمه کاشغر در فرهنگ فارسی

شهر مرکزی ترکستان شرقی واقع در ۱۷٠ کیلومتری شمال غربی یارکند ( یارقند ) . در ساحل کاشغر دریا که تابع رود تاریم است . این شهر محاط بدشتهای حاصلخیز است و در بین کوههای مرتفع واقع در میان سه کشور چین ترکستان و افغانستان - یعنی نقطه تلافی و محل ایاب و ذهاب دایمی چند راه کاروان رو - واقع است و ازین لحاظ چه از نظر تجاری و چه نظامی و لشکرکشی اهمیت بسیار داشته است و تلال واقع در گرداگرد آن به صورت استحکامات در آمده . ویرانه های کاشغر قدیم در کنارهای نهرهای مذکور دیده میشود و این همان قسمتی است که تحت محاصره تیمور لنگ در آمد ( از قاموس الاعلام ترکی ) . امروزه این شهر را بزبان چینی [ سی کیانگ ] گویند .
کاچغر

معنی کلمه کاشغر در دانشنامه آزاد فارسی

کاشْغَر
(یا: کاشی) شهری در ناحیۀ خودمختار سین کیانگ اویغور چین با ۲,۴۲۶,۰۰۰ نفر جمعیت (۱۹۹۴). کاشغر در دورترین بخش غربی حوضۀ تاریم در واحه ای حاصل خیز از رسوبات لُسی (خاک هایی که توسط باد رسوب گذاری شده) قرار دارد. رود کاشغر و چندین چاه این واحه را آبیاری می کنند. این شهر مرکز تجاری و کانون فرهنگی مسلمانان سین کیانگ و پایانۀ چینی بزرگراه قراقورم است و دادوستد بازرگانی با کشورهای آسیای مرکزی از طریق آن صورت می گیرد. کاشغر به دو بخش کهنه شهر (شهر قدیمی) و ینگی شهر (شهر جدید) تقسیم می شود. ساکنین آن امروزه اغلب از نژاد اویغورند. کاشغر از مراکز آیین مانوی بود. این شهر در دورۀ سلسلۀ هان (۲۰پ م تا ۲۲۱م) تحت حکومت چینی ها درآمد. در سال های ۷۵۰ـ۸۴۰پ م ترکان اویغور بر آن جا چیره شدند. در ۱۲۰۹ چنگیزخان مغول ناحیۀ کاشغر را به قلمرو خود ملحق کرد. مارکوپولو در ۱۲۷۵ از کاشغر دیدار کرد. بعدها کاشغر به دست امرای سلسلۀ دوغلات (دوقلات)، از قبایل مغول افتاد. آخرین امیر سلسله، ابوبکر میرزا تا ۱۵۱۴م (۹۲۰ق) در آن شهر فرمانروایی داشت. او بنیانگذار شهر جدید کاشغر است. چینی ها در ۱۷۵۵م کاشغر را فتح و به چین ملحق کردند.

معنی کلمه کاشغر در ویکی واژه

ترکی
شهری در استان سین‌کیانگ چین

جملاتی از کاربرد کلمه کاشغر

بین سالهای ۱۹۵۴ و ۱۹۵۶ میلادی، «ولایت خودمختار جنوب سین‌کیانگ» (مشابه ولایت خودمختار ایلی قزاق) با تحت مدیریت داشتن ولایات کاشغر، یارکند، آق‌سو، ختن، و ولایت خودمختار قزل‌سو قرقیز ایجاد شد. بین سال‌های ۱۹۵۵ و ۱۹۵۶، ولایت کاشغر منحل شده، و شهرستان‌های آن، تحت تابعیت مستقیم «ولایت خودمختار جنوب سین‌کیانگ» قرار گرفت.
گه چهره برافشانده و بنمای رخ از زلف یک سوی سواد حش ازکاشغر انداز
پامیری‌ها به زبان‌های پامیری از خانوادهٔ زبان‌های ایرانی شرقی صحبت می‌کنند و پیرو مذهب شیعه اسماعیلی اند. پامیری‌ها در زبان پامیری خود را پامیری یا بدخشانی می‌نامند. اما در تاجیکستان بیشتر خود را تاجیک بدخشانی و در افغانستان و چین خود را تاجیک معرفی می‌کنند. در قانون اساسی افغانستان و سرود ملی این کشور نام پامیری به عنوان یکی از اقوام این کشور آورده شده‌است. پامیری‌های چین در ناحیه خودمختار تاشکورگان تاجیک در غرب ولایت کاشغر واقع در مرز بدخشان تاجیکستان اکثریت جمعیت را تشکیل می‌دهند.
ترکی ‌که نسب ز کاشغر دارد از مشک سیه‌ کله به سر دارد
همی خواست ما را ازین بوم و بر براند چو چین از در کاشغر
پامیری‌ها به زبان‌های پامیری از خانوادهٔ زبان‌های ایرانی شرقی صحبت می‌کنند و پیرو مذهب شیعه اسماعیلی‌ اند. پامیری‌ها در زبان پامیری خود را پامیری یا بدخشانی می‌نامند. اما در تاجیکستان بیشتر خود را تاجیک بدخشانی و در افغانستان و چین خود را تاجیک معرفی می‌کنند. در قانون اساسی افغانستان و سرود ملی این کشور نام پامیری به عنوان یکی از اقوام این کشور آورده شده‌است. دولت چین نیز آن‌ها را با عنوان «تاجیک‌های چین» به عنوان یکی از ۵۶ قوم ساکن در چین به رسمیت می‌شناسد. پامیری‌های چین در ناحیه خودمختار تاشکورگان تاجیک در غرب ولایت کاشغر واقع در مرز بدخشان تاجیکستان اکثریت جمعیت را تشکیل می‌دهند.
در پناه رایت او در امان تیغ او از ثریا تا ثری از کاشغر تا موصل است
بدان چستی و چالاکی سواری به چین و کاشغر خاقان ندارد
در ژوئن ۲۰۱۴، اراضیی از شهرستان آق‌تو در ولایت خودمختار قزل‌سو قرقیز و شهرستانهای کهنه‌شهر و ینگی‌شهر در ولایت کاشغر از این شهرستان‌ها جدا شده و ضمیمهٔ شهر تومشوق (تابع مستقیم منطقه خودمختار و از شهرهای تحت کنترل ارگان بینگتوان) شد.
و گرز باغ نهان شد بمهرگان گل سرخ سرای باغ کن از گل رخان کاشغری
یاری چو من‌ گزین‌ که نماید ترا به طبع مستغنی از محبت ترکان‌ کاشغر
باغ بتخانه شد از حسن و دارو لاله و گل راست گویی صنم چین و بت کاشغرند
در سال ۱۹۵۲ میلادی، شهر کاشغر از شهرستان ینگی‌شهر جدا شده و به «شهر در سطح شهرستان» ارتقاء‌ یافت.
صبح اقبالش دمیدست از ختن تا قیروان باد افضالش رسیدست از یمن تا کاشغر
از چین و ختا و ختن و کاشغر آیند از تبت و یغما و زخر خیز و تتارند
وی به سال ۱۸۲۰ میلادی در روستای پسکنت خانات خوقند جایی که امروز در جمهوری ازبکستان واقع است به دنیا آمد. او به سرعت در نیروی‌های نظامی خانات خوقند پیشرفت کرد. در سال۱۸۴۷ کمی پیش از سقوط آق مسجد به دست روس‌ها، فرمانده قلعهٔ آنجا بود. پس از آن به بخارا رفت. در ۱۸۶۵ به فرماندهی نیروهای کوکند رسید. جلوی پیشرفت خیزش هوئی را گرفته و کنترل شهرهای کاشغر و یارکند را از چینی‌ها گرفت. تا سال ۱۸۶۷ دیگر مناطق از جمله شهرهای آکسو و کوچا نیز به سلطهٔ او در آمد. او خود را حکمران کاشغریه به پایتختی کاشغر کرد. در همین زمان‌ها بود که به او لقب آتالیک غازی را دادند.