کاسه پشت

معنی کلمه کاسه پشت در لغت نامه دهخدا

کاسه پشت. [ س َ / س ِ پ ُ ] ( اِ مرکب ) لاک پشت و کشف را گویند. ( برهان ). سوراخ پا. سولاخ پا. باخه. سلحفات :
لقمه خور چرب کرد، زو فلک کاسه پشت
ورنه شدی خشک شیر دایه اطفالگان.سیف اسفرنگی ( از جهانگیری ).|| کنایه از آسمان هم هست. ( برهان ) ( آنندراج ). کنایه از فلک. ( انجمن آرا ).

معنی کلمه کاسه پشت در فرهنگ معین

( ~ . پُ ) (اِ. ) ۱ - لاک پشت ، سنگ پشت . ۲ - کنایه از: آسمان ، فلک .

معنی کلمه کاسه پشت در فرهنگ عمید

=لاک پشت

معنی کلمه کاسه پشت در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - لاک پشت کشف سنگپشت : [ لقم. خور چرب کرد زو فلک کاسه پشت ور نه شدی خشک شیر دای. اطفال کان ] . ( سیف اسفرنگی ) ۲ - آسمان فلک .

معنی کلمه کاسه پشت در ویکی واژه

لاک پشت، سنگ پشت.
کنایه از: آسمان، فلک.

جملاتی از کاربرد کلمه کاسه پشت

لقمه خود چرب کرد از فلک کاسه پشت ورنه شدی خشک شیر دانه اطفال کان
آن نگار کاسه گر کارش بود دایم به مشت عاشقان را کرده بار خدمت او کاسه پشت
گردون کاسه پشت چو کف گیر جمله چشم نظاره سوی زنده دلان در کفن درش
الجوب وار در ته صندوق جا شوی عیار کاسه پشت تو را از مصاحبان
یک تیر آه خسته دلان کارگر نشد بر جان کاسه پشت فلک بی سپر که نیست