کارگان

معنی کلمه کارگان در فرهنگستان زبان و ادب

{repertory} [موسیقی] 1. مجموعۀ آثار موسیقایی مربوط به زمان یا مکانی خاص 2. مجموعۀ آثاری که یک نوازنده یا خواننده یا سازگان/ ارکستر یا رهبر سازگان در سابقۀ کاری خود دارد و به طور معمول بخشی از آن را برای اجرا انتخاب می کند متـ . مجموعه آثار اجرایی

معنی کلمه کارگان در ویکی واژه

۱. مجموعۀ آثار موسیقایی مربوط به زمان یا مکانی خاص ۲. مجموعۀ ‌آثاری که یک نوازنده یا خواننده یا سازگان/ ارکستر یا رهبر سازگان در سابقۀ کاری خود دارد و به‌طور معمول بخشی از آن را برای اجرا انتخاب می‌کند

جملاتی از کاربرد کلمه کارگان

ستمکارگان و آن که بُد بی ستم بر آمیخت زین هر دو بهری به هم
بس که کشیدم ستم از ظلماتِ فراق چند کند احتمال جورِ ستم‌کارگان
عامه مستمند مسکین را از ستمکارگان مجیری تو
خلقت تو شنعت بیچارگان صنعت تو صنعت بیکارگان
سوی گنبدان دژ فرستادیم ز خواری به بدکارگان دادیم
کرد با دادپرور‌ان یاری با ستمکارگان ستمکاری
نگر تا نپیچی سر از دادخواه نبخشی ستمکارگان را گناه
چو نحس اوفتد دور سیارگان بود دور دور ستمکارگان
ستمکارگان را کنم به دو نیم کسی کو ندارد ز دادار بیم