کارورز

معنی کلمه کارورز در لغت نامه دهخدا

کارورز. [ کارْ وَ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) کارقبول کننده. کارگر :
یکی کارورز و دگر گرزدار
سزاوار هر کس پدید است کار.فردوسی.|| دانشجویی که امتحان مسابقه را گذرانده و در بیمارستان بدستور سرپزشک کار میکند. ( فرهنگستان ).

معنی کلمه کارورز در فرهنگ معین

(وَ ) (ص فا. ) ۱ - آن که به کاری اشتغال دارد، کارکن . ۲ - دانشجوی پزشکی که در بیمارستان به دستور سرپزشک کار می کند، انترن .

معنی کلمه کارورز در فرهنگ عمید

١. = کارآموز
۲. [قدیمی] پیشه گر، صنعتگر.

معنی کلمه کارورز در فرهنگ فارسی

کار آموز، کسی که مشغول آموختن یاتمرین کردن کاری است
کارگر
( صفت ) ۱ - آنکه بکاری اشتغال دارد کار کن کار گر : [ یکی کار ورز و دگر گرز دار سزا وار هر کس پدیدست کار ] . ۲ - دانشجوی پزشکی که امتحان مسابقه را گذرانده در بیمارستان بدستور سر پزشک کار میکند انترن

معنی کلمه کارورز در ویکی واژه

آن که به کاری اشتغال دارد، کارکن.
دانشجوی پزشکی که در بیمارستان به دستور سرپزشک کار می‌کند، انترن.

جملاتی از کاربرد کلمه کارورز

عمدتاً کوورها بر اساس سودرسانی به خود عمل می‌کنند، اما مقایس آن اغلب بسیار بزرگ‌تر از آن است که چنین میزانی از هماهنگی در آن باشد. کوورها در درون واحدها و بخش‌ها سازمان یافته‌اند و پاداش‌ها و ارزیابی‌ها طوری ساختار می‌یابد که افرادی که در آن‌ها کار می‌کنند درموردنیاز بخش‌های خودشان بیشتر از ملاحظات گسترده‌تر کوور حساسند. به‌طور مثال، کاآمدی معمولی در سطح یک تک بخش ارزیابی می‌شود (مثلا اینکه بخش فروش ویدیوی خانگی به اهداف فروش خود دست یافته یانه، و غیره) که به این معناست که کارورزان تمایل دارند تا عملکرد بخش خودشان را مهم‌تر از کوور بدانند. این باعث شده تا کوورها نتوانندهم افزایی هایی که قرار است کوورسازی بیافریند دست پیدا کنند.
گروهی از دانشجویان کارورز دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه در اعتراض به محقق نشدن درخواست‌هایشان در برابر ساختمان مرکزی این دانشگاه تجمع اعتراضی برپا کردند.