کارو
معنی کلمه کارو در لغت نامه دهخدا

کارو

معنی کلمه کارو در لغت نامه دهخدا

کارو. ( اِ ) نام مرغی است که اغلب در کنار آب نشیند و آن را به عربی حباری گویند و تخم او رانیز کارو نامند. ( لسان العجم شعوری ج 2 ورق 255 ).
کارو. ( اِخ ) ( قلعه ٔ... ) قلعه کهرود که بعدها به کارو معروف شد ( با کهرود مقایسه شود ). ( سفرنامه مازندران و استراباد، تألیف هَ. ل رابینو، ترجمه وحید مازندرانی ص 115 ).
کارو. [ رُ ] ( اِخ ) ( الم ماری ) فیلسوف روحی و اخلاقی فرانسه ، متولد در «پوآتیه » ( 1826 - 1887 ). وی عضو آکادمی فرانسه بود.

معنی کلمه کارو در فرهنگ فارسی

فیلسوف روحی و اخلاقی فرانسوی ( و . پو آتیه ۱۸۲۶ - ف . ۱۸۸۷ م . ) وی عضو آکادمی فرانسه بود .
قلعه کهرود

معنی کلمه کارو در فرهنگ اسم ها

اسم: کارو (پسر) (ارمنی) (تلفظ: karo) (فارسی: کارو) (انگلیسی: karo)
معنی: راهنما

معنی کلمه کارو در دانشنامه عمومی

کارو (آفریقای جنوبی). کارو ( به لاتین: Karoo ) یک منطقه طبیعی نیمه بیابانی در آفریقای جنوبی است که در کیپ شمالی واقع شده است. این منطقه سدی تقریباً غیرقابل نفوذ از کیپ تاون به سمت مناطق داخلی پدیدآورده است و ماجراجویان، مسافران، شکارچیان و کاوشگران اولیه آن را به شکل منطقه ای ترسناک به دلیل گرما و سرمای زیاد، سیل و خشکی زیاد توصیف کرده اند. این منطقه امروزه نیز دارای گرما و سرمای زیاد است و میانگین بارندگی سالانه آن بین ۵۰ تا ۲۰۰ میلی متر در دشت ها و نقاط هموار است که در کوهستان ها به ۲۵۰ تا ۵۰۰ میلی متر می رسد. با این حال منابع آب زیرزمینی در کارو یافت می شود که استقرار دائمی انسان، مزرعه داری و پرورش گوسفند را امکان پذیر ساخته است.
کارو (سیگار). کارو ( به انگلیسی: Karo ) یک برند سیگار ایجاد شده در جمهوری دمکراتیک آلمان است؛ که در حال حاضر توسط آلتریا تولید می شود. مالک فعلی این برند آلتریا است. این برند در اوایل دهه ۱۹۶۰ پایه گذاری گردید.
کارو (شهر). کارو ( به ایتالیایی: Carrù ) یک کومونه در ایتالیا است که در استان کونیو واقع شده است. کارو ۲۶٫۰ کیلومتر مربع مساحت و ۴٬۳۷۶ نفر جمعیت دارد و ۳۶۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
کارو (فیلم). کارو ( ارمنی: Կարո ) یک فیلم ماجراجویی و جنگی به کارگردانی آرتاشس های - آرتیان و اس. تایتس است که در سال ۱۹۳۷ منتشر شد.
• آوت آوتیسیان
• موکو هاکوبیان
• اوری بونیاتیان
• گورگن گابریلیان
• موراد کوستانیان
• و. بادالیان
• د. تساتوریان
• گورگن جانیبکیان
• سامول مکرتچیان
• جی. اوهانیان
• آماسیا مارتیروسیان
کارو (موربیهان). کارو ( به فرانسوی: Caro ) یک کمون ( فرانسه ) در فرانسه است که در canton of Malestroit واقع شده است. کارو ۳۷٫۷۴ کیلومتر مربع مساحت دارد.
کارو (کومونه). کارو ( به ایتالیایی: Carro ) یک کومونه در ایتالیا است که در استان لا اسپتزیا واقع شده است.
کارو ۵٬۰۰۰ کیلومترمربع مساحت و ۶۵۰ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه کارو در فرهنگ فارسی
معنی کلمه کارو در فرهنگ اسم ها
معنی کلمه کارو در دانشنامه عمومی
معنی کلمه کارو در دانشنامه آزاد فارسی

معنی کلمه کارو در دانشنامه آزاد فارسی

کارو (همدان ۱۳۰۶ ـ کالیفرنیا ۱۳۸۶ش)
(نام اصلی: کارو دَردریان) شاعر ایرانی. سروده هایش در شیوۀ جدید نوعی مرگ اندیشی و اندوه رمانتیک را در خود بازتاب می دهد و به لحاظِ زبانی مورد توجه خوانندگان عام قرار گرفته است. شکست سکوت (تهران، ۱۳۳۴) و ماسه ها و حماسه ها (تهران ۱۳۴۲) ازجملۀ دفترهای اوست.

معنی کلمه کارو در ویکی واژه

به زبان اکدی به معنی کوچ‌نشین کلنی. پیشوند اصطلاحاتی مانند کاردونیاش یعنی کار، به کارو تعبیر می‌شود اما کار مذکور باید به معنی کِر باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه کارو

ریموند کارور در زبان فارسی به آثاری در زبان فارسی اشاره دارد که یا ترجمهٔ آثار کارور است یا درباره او.
در بعضی منابع جغرافیایی بعد از اسلام گاهی اوقات توصیف «اروند» بر رود کارون دلالت دارد و در مواردی بر این رودخانه.
عجب نبود زپند واعظ ار خلقی براه آید که گاهی ناله سگ هم، دلیل کاروان باشد
مکن از ناله در این کاروان ای ساربان منعم چه سودت از هزاران گر زبان بندی درائی را
کشف شده‌است(۶۰۰ هزار تا ۹/۳میلیون سال پیش از میلاد مسیح) و «انسان کاروَرز»
چه طالع دارم این کز آسمان یک کاروان غم که آید بر زمین، جز بر دل من بار نگشاید
غرور حسن کی بی جا زند راه نظر بازی؟ هوس دنباله ی این کاروان بی جگرگیرد
تا از سر دل ودین مردانه برنخیزی با کاروان یوسف سودا نمی توان کرد
خواجه چرا نشسته خیز که رفت کاروان بار به بند و شو توهم در پی کاروان روان
گشت در آن وادی ظلمت نشان زنگی شب رهزن آن کاروان
بعضی از مفسران و مورخان چنین نگاشته‌اند که حِجر شهری بود در مسیر کاروان تجاری مدینه و شام در یک منزلی «وادی القری» و در جنوب «تیمه» و امروز تقریباً اثری از آن نیست.
برون از گرد آمد کاروانی فتاده شور از ایشان در جهانی
چو چشمم بر شهیدانش فتد، در حشر آسایم چو ره گم کرده یی آذر که، بیند کاروانش را
ای غریب خسته درتابی هنوز کاروان بگذشت و در خوابی هنوز