کارنما

معنی کلمه کارنما در فرهنگستان زبان و ادب

{catalogue} [عمومی] دفترچه ای که طرز کار دستگاهی را نشان دهد

معنی کلمه کارنما در ویکی واژه

دفترچه‏ای که طرز کار دستگاهی را نشان دهد.

جملاتی از کاربرد کلمه کارنما

آوخ آوخ که دهر کارنما رخنه های عجب به کار گذاشت
قتل فروغی خوش است زان که همه مهوشان در سر این ماجرا کارنمای همند