کارمندی

معنی کلمه کارمندی در لغت نامه دهخدا

کارمندی. [ م َ ] ( حامص مرکب )عمل کارمند. داشتن شغلی در دستگاهی. عضویت اداره.

معنی کلمه کارمندی در فرهنگ فارسی

شغل کار مند عضویت اداره یا موسسهای .

جملاتی از کاربرد کلمه کارمندی

پس از لانگلی، از ژوئن ۲۰۱۵، جورچیک معاون همیار اداره مأموریت فناوری فضایی بود. در این سمت وی برنامه‌های فناوری فضایی آژانس را با تمرکز بر توسعه و نشان دادن فناوری‌های دگرگون کننده برای اکتشاف رباتیک و انسانی سامانه خورشیدی با همکاری، تدوین و با همکاری نهادهای صنعتی و دانشگاهی اجرا کرد. در ماه مه ۲۰۱۸، جورچیک به عنوان مدیر همیار ناسا، بالاترین مقام کارمندی در آژانس، شد.
شغل مردم شهر اشکنان در بخش کشاورزی و دامداری حدود ۲۵٪ و در بخش‌های خدماتی و صنعتی حدود ۳۰٪ می‌باشد و بقیه در بخش کارمندی و کارگری و عدهٔ زیادی نیز در کشورهای حاشیه خلیج فارس مشغول به کار هستند.