کارمند
معنی کلمه کارمند در فرهنگ معین
معنی کلمه کارمند در فرهنگ عمید
معنی کلمه کارمند در فرهنگ فارسی
خدمتکار دارنده کار
( صفت اسم ) ۱ - آنکه کاری دارد . ۲ - خدمتکار . ۳ - کسی که در موسسه یا ادارهای بکاری مشغولست عضو . ۴ - کار آمد لایق کار .
معنی کلمه کارمند در ویکی واژه
آن که کاری دارد. کسی که در اداره یا مؤسسهای به کار مشغول است، عضو. شاغل در اداره. کسی که شغل اداری دارد.
جملاتی از کاربرد کلمه کارمند
«یکی از شخصیتهای برجسته ارمنی در دوره سلطنت محمدشاه و ناصرالدینشاه قاجار، میرزا جان داودخان یا جان داود ارمنی است. داودخان از کارمندان دربار و مترجم اول دربار محمد شاه و ناصرالدین شاه بود.»
در سال ۱۷۳۳، باکو توسط پزشک لوان لرخ، کارمند سفارت روسیه بازدید شد، او میدانهای نفتی شهر را تشریح کرد. در سال ۱۷۳۰، اوضاع برای روسها بدتر شده بود زیرا موفقیتهای نادرشاه در شیروان، روسها را مجبور کرد در ۱۰ مارس ۱۷۳۵ در نزدیکی گنجه توافق کنند و شهر و سایر مناطق فتح شده در قفقاز را به ایران بازگردانند.
کین در وستمینیستر لندن متولد شد. پدر او یک کارمند معماری ساده، و مادر او یک بازیگر بود.