کارت

معنی کلمه کارت در لغت نامه دهخدا

کارت. ( فرانسوی ، اِ ) ورقه یادداشت که در دید و بازدید برای یکدیگر فرستند. ( ناظم الاطباء ). مقوائی که نام دارنده آن بر آن نوشته است. کارت دعوت. || ورق بازی چون گنجفه و غیره. || کارت عضویت ، ورقه ای دال بر کارمندی شخص در مؤسسه و اجتماعی.
کارة. [ رَ ] ( ع اِ ) پشتواره جامه. کارة القصار؛ ما جمعمن الثیاب فی ثوب واحد. || طعام. ( منتهی الارب ). مقدار زیادی از غله. ( ناظم الاطباء ). ج ، کارات. || واحد کار، یعنی یک کشتی که در آن گندم باشد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به کار ( ع اِ ) شود.
کارة. [ رَ ] ( اِخ ) دهی است به بغداد. ( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).

معنی کلمه کارت در فرهنگ معین

[ فر. ] (اِ. ) ۱ - مقوای نازک که روی آن مشخصات چیزی یاکسی نوشته می شود. ،~ ِ ~ویزیت کارتی که روی آن نام ، نام خانوادگی ، شغل ، آدرس و تلفن شخص نوشته شده باشد. ، ~ شناسایی مدرک رسمی برای اثبات هویت شخص . ، ~ ملی ورقه ای دارای شمارة مشخص که حاوی مشخصا

معنی کلمه کارت در فرهنگ عمید

١. تکه مقوای نازک به شکل مربع یا مستطیل که در روی آن مشخصات کسی یا چیزی نوشته شده است.
٢. هر یک از ورق ها در ورق بازی.
* کارت ویزیت: ورقۀ کوچک مقوایی که روی آن اسم خود را چاپ می کنند و در ملاقات ها و بازدیدها برای معرفی خود می دهند.

معنی کلمه کارت در فرهنگ فارسی

مقوای نازک، ورقه، نقشه جغرافیا، سیاهه حساب، ورق قماربازی
( اسم ) ۱ - مقوای نازک . ۲ - مقوایی نازک که نام و نشانی شخص بر آن نوشته شده و در دید و بازدید آنرا بکار برند . یا کارت تبریک . مقوایی نازکی که بر یک جانب آن مطالبی مبنی بر تبریک عید نوروز یااعیاد دیگر نویسند و برای اشخاص فرستند . یا کارت پستال . ۲ . یا کارت خبرنگاری . کارتی است که از طرف یک نشریه با تصدیق مقامات صلاحیتدار در مملکتی بخبرنگاران داخلی یا خارجی داده میشود تا با ارائه آن موانع کسب خبر را برطرف سازد . یا کارت دعوت . مقوایی نازک که بر یک جانب آن جملات مبنی بر دعوت نویسند و جهت دعوت شوندگان فرستند . یا کارت دعوت عقد ( یا عروسی ) . کارت دعوت که بهنگام دعوت کسان جهت مجلس عقد ( یا عروسی ) فرستند . یا کارت ویزیت . ۳ - ورق بازی ( گنجفه و غیره ) . یا کارت عضویت ( کارمندی ) . ورقه ای دال بر عضویت شخص در اداره یا موسسه یا انجمنی .
ورقه یادداشت که در دید و بازدید برای یکدیگر فرستند

معنی کلمه کارت در دانشنامه آزاد فارسی

کارت (Card)
آداپتور یا بورد مدار چاپی (یک تخته مدارهای الکترونیکی) که می توان آن را در یک رایانه نصب نمود و توسط آن، قابلیت های اضافی یا جدید به دست آورد. کارت ها، سرویس های ویژه ای (نظیر راه اندازی یک ماوس یا مودم) را فراهم می سازند که پیشاپیش در رایانه وجود نداشته اند.
کارت (بازی های ورق). رجوع شود به:بانک، بازی

جملاتی از کاربرد کلمه کارت

مغنی بیا ای عمل سنج ذوق که یابد ز کارت نوا، گنج ذوق
تا هست کلیم آگهی از صرفهٔ کارت با عقل سبک آرزوی رطل گران چیست؟
بهشت آدم به دو گندم بدادست تو هم بفروش اگر کارت فتادست
خوانندگان همچنین بر اساس نوع موسیقی که می‌خوانند نیز تقسیم‌بندی می‌شوند، مانند خوانندگان روحانی یا سرایندگان کارتنیک.
نکته مهم در مورد گرین کارت که باید به آن توجه داشت، تفاوت‌های آن با تابعیت آمریکا است.
توماس اردبرینک خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز طی یادداشتی در ۱۸ فوریه ۲۰۱۳ میلادی از او با عنوان «فیلم‌ساز ایرانی-آمریکایی» یاد کرد. طالب زاده در مصاحبه‌ای با باشگاه خبرنگاران جوان در ۱۵ فروردین ۱۳۹۴ با ردکردن این مطلب گفت: «من حتی گرین کارت هم ندارم. من با اینکه تحصیلاتم را آنجا گذرانده بودم، تابعیت آمریکایی ندارم بعد از انقلاب هم امکان گرفتنش برایم بود، اما هیچ‌گاه نخواستم.»
مکن تعجیل تا از عشق رنگی برکند کارت که سازد سنگ را لعل آفتاب آهسته آهسته
نیک‌بختی باد و نیکوسیرتی نسل تورا زانکه کارت نیک‌عهدی بود و نیکومحضری
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ و کیست ستمکارتر ازو که پند دهند او را بسخنان خداوند او؟ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها آن گه پس روی گرداند از آن، إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُونَ (۲۲) ما از ناگرویدگان کین‌کشانیم.
مکن شادی اگر کارت برآید که روز نیک و بد روزی سرآید
نداری هیچ کاری کارت آنجاست بره بر عقبهٔ بسیارت آنجاست
از روش‌های جدید و مدرن در ایران، آگهی نامه‌های اینترنتی می‌باشند و شبکه بی پی کارت از جمله مطرح ترین‌های حوزه وب سایت و اپلیکیشن موبایل می‌باشد.
آنی که دم مسیح یارت شده است بخشیدن جان همیشه کارت شده است
تمام شهر ندارد گناهکارتر از ما که غیرت خدمت رندان نکرده‌ایم ثوابی