کاراسته
معنی کلمه کاراسته در فرهنگ معین
معنی کلمه کاراسته در فرهنگ فارسی
( اسم ) چوب و تخته و دیگر مصالح بنایی .
معنی کلمه کاراسته در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه کاراسته
از ملک ملوک ما درین بیت جلیل کاراسته صد بلا از آئین جمیل
وانگه پدر عروس را گفت کاراسته باد جفت با جفت
دایم چو نام خویش در اقبال شرع باش کاراسته است شرع محمد به نام تو
راست کن طارم کاراسته شد گلشن تازه کن جانها جانا به می روشن
این بس نبود ز عشق تو حاصل من کاراسته وصل تو باشد دل من
سوزان شود نزاری از عشق تو هر آن گه کاراسته ببیند در بزم پادشاهت
این بس نبود ز عشق تو حاصل من کاراستهٔ وصل تو باشد دل من
هنگام بهارست بتا باده بیار کاراسته شد بزم طرب همچو نگار
از دوست پیام آمد کاراسته کن کار مهر دل پیش آر و فضول از ره بردار