کاج
معنی کلمه کاج در لغت نامه دهخدا

کاج

معنی کلمه کاج در لغت نامه دهخدا

کاج. ( ق ) کاچ. کاش. کاشکی. افسوس. لیت. ( برهان ).یا لیت. ( اوبهی ). افسوس کردن در کارها :
ای کاج که بر من اوفتادی
خاکی که مرا به باد دادی.نظامی.کاج بیرون نیامدی سلطان
تا ندیدی گدای بازارش.سعدی.آن عزیزان چوزنده می نشدند
کاج اینان دگر بمردندی.سعدی.کاج کانروز که در پای تو شد خار اجل
دست گیتی بزدی تیغ هلاکم بر سر.سعدی.کاج کان دلبر عیار که من کشته اویم
بار دیگر بگذشتی که کند زنده ببویم.سعدی.کاج با دل هزار جان بودی
تا فدا کردمی بدیدارش.سعدی.ای کاج ز در درآمدی دوست
تا دیده دشمنان بکندی.سعدی.پادشاهی ملک بخشی همچو او
کاج بودی در همه آفاق کاج.شمس فخری.تعبیر رفت یار سفر کرده میرسد
ای کاج هرچه زودتر از در درآمدی.حافظ.فتاد در دل حافظ هوای چون تو شهی
کمینه ذرّه خاک در تو بودی کاج.حافظ.خورشید چو آن خال سیه دید بدل گفت
ای کاج که من بودمی آن بنده مقبل.حافظ.
کاج. ( اِ ) چک. تپانچه. قفا. سیلی. سیلی و گردنی. ( برهان ). پس گردنی. پشت گردنی. کشیده. لت :
گوئی که منم مهتر بازار نمدها
بس کاج خورد مهتر بازار و زبگر.منجیک.مرد را گشت گردن و سر و پشت
سر بسر کوفته به کاج و به مشت.عنصری.چون رشوه بزیر زانویش در شد
صد کاج قوی بتارکش بر زن.ناصرخسرو.گر میان پیش میر بگشایند
حق ایشان بکاج بگذارند.ناصرخسرو.از پیت کوس خورده کوه به تیر
وز تکت کاچ خورده باد شمال.مسعودسعد.همچو دزدان به کتف بسته آونگ دراز.
دزد نی ، چوب خورد کاج خورده مسخره نی.سوزنی.نهاده دام قوافی ز بهر صید صلت
سزای آنکه قفاشان شود بکاج ادیم.سوزنی.ما را دو مهتر است که ار کاج درخوهیم
بی رنج و منت تو برسانند بی شمار.سوزنی.ز چاکاچاک کاج حاجب بوم
قفا گه سرخ کرده راست استاد
بدان تا کاج خوردن پیشه گیرد
چو شاگردان پذیرد زخم استاد.سوزنی.

معنی کلمه کاج در فرهنگ معین

(اِ. ) درختی است با برگ های سوزنی که چون یک دفعه نمی ریزند، همیشه سبز به نظر می آیند. از ساقة آن شیرابه ای تراوش می کند که در مجاورت هوا سخت می شود. کاژ، ناژ، نوژ، ناج هم گفته شده .
(ص . ) دوبین ، لوچ . کاچ ، کاژ، کوچ هم گفته شده است .
(اِ. ) پشت گردنی ، سیلی .
(ق . ) کاچ ، کاش ، کاشکی .

معنی کلمه کاج در فرهنگ عمید

کاش: تعبیر چیست؟ یار سفر کرده می رسد / ای کاج هرچه زودتر از در درآمدی (حافظ: ۸۷۶ ).
درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناژو، ناجو، نوژ، نشک.
سیلی، پس گردنی: مر اورا گشت گردن و سر و پشت / سربه سر کوفته به کاج و به مشت (عنصری: ۳۶۳ ).
* کاج خوردن: (مصدر لازم ) [قدیمی] سیلی خوردن، پس گردنی خوردن.
= گاج

معنی کلمه کاج در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان پشت کوه بخش اردل شهرستان شهر کرد در ۸ کلیومتری شمال اردل و ۹ کیلومتری راه عمومی مالرو کنار رودخانه کوهرنگ جلگه و معتدل ۱٠۸۹ تن سکنه آب از چشمه محصول غلات پنبه انگور بادام ابریشم پشم و روغن شغل زراعت گله داری و قالی بافی .
کاش کاشکی .
کاش کاشکی رباطی است میان قم و ری ده کوچکی است از دهستان برا آن اصفهان

معنی کلمه کاج در دانشنامه عمومی

کاج ( نام علمی: Pinus ) گونه ای درخت از دسته مخروطیان، بدون خزان و همیشه سبز است. کاج ها به ترتیب در شاخه های دانه داران، بازدانگان، مخروط داران دسته بندی می شوند.
پولک های مخروط کاج همان برگ های کاج هستند که دچار دگردیسی شده اند.
ماده موجود در یاخته کاج نای دیس نام دارد. دانهٔ کاج دانهٔ بال دار است که به وسیلهٔ بخش بال مانندی با باد به جابجا شده و خود روییده می شود.
این درخت همیشه سبز است؛ درخت های کاج برگ های سوزنی و باریکی با یک غلاف یا پوشش ستبر و چرب بیرونی دارند. این لایه از تبخیر آب جلوگیری می کند. از همین روست که برگ های این گونه از درختان چندین سال عمر می کند. وقتی برگ های یادشده می ریزند، بی درنگ برگ های تازه ای به جای آنها می رویند و شاخه های این درختان هیچگاه لخت نیستند و کاجیان را درختان همیشه سبز می نامند همچنین کاج ها کهن ترین نژاد درخت های امروزی هستند، کاج ها از شناخته شده ترین بازدانگان میباشند. بازدانگان ریشه، ساقه و برگ دارند ولی گل ندارند.
گونه هایی از درختان کاج در ایران بسیار دیده می شوند؛ به دلیل سبز بودن همیشگی شهرداری ها، سازمان ها و بسیاری از نهادها نیز علاقه مند به کاشت این درخت هستند. در شهرهای بزرگ ایران به ویژه تهران و شهرستان ها کاج در پیرامون شهرها یا محل های دلخواه شهرداری ها کاشته می شود. پارک جنگلی چیتگر تهران، بزرگترین بوستانی است که بیشتر درختان آن کاج است.
کاج (اردل). کاج شهری از توابع شهرستان اردل در استان چهارمحال و بختیاری است.
مردم این شهر لر هستند و به زبان لری با گویش بختیاری صحبت می کنند.
براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۰، جمعیت آن ۴۲۹۲ نفر ( ۸۰۰خانوار ) بوده است.
شهر کاج در حاشیه رودخانه کارون قرارداشته و دارای طبیعت بسیار زیبایی برای تفرج و تفریح می باشد. از نقاط گردشگری این شهر میتوان به پارک ساحلی کاج واقع در حاشیه رودخانه، بردگوری های باقی مانده از دوران عیلامی، دهگاه و طبیعت زیبای حاشیه رودخانه به طول ۵ کیلومتر که محلی مناسب برای سیاحت خاصه در اردیبهشت و خرداد ماه می باشد.
وجود رودخانه کارون ظرفیتهای بی نظیری را در زمینه کشاورزی و شیلات فراهم نموده است به طوریکه حدود یکصد هکتار اراضی زیر کشت ابیاری برده شدند و نزدیک به پانصد تن شیلات نیز در حاشیه رودخانه ایجاد شده است. وجود تعداد بالای قصابی گوشت در شهر کاج با کشتار روزانه بیش از ۱۰۰ راس گوسفند باعث شده که این شهر به یکی از قطب های گوشت در استان تبدیل شود.
کاج (درگزین). کاج، روستایی در دهستان درگزین شرقی بخش شاهنجرین شهرستان درگزین در استان همدان ایران است. این روستا، مرکز دهستان درگزین شرقی است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱، ۰۵۳ نفر ( ۳۳۴ خانوار ) بوده است.
معنی کلمه کاج در فرهنگ معین
معنی کلمه کاج در فرهنگ عمید
معنی کلمه کاج در فرهنگ فارسی
معنی کلمه کاج در دانشنامه عمومی

معنی کلمه کاج در دانشنامه آزاد فارسی

کاج (pine)
گروهی از مخروطیان، متعلق به جنس کاج و تیرۀ کاج، شامل درختان رزین داری با برگ های سوزنی شکل، همیشه سبز، با ۷۰ تا ۱۰۰ گونه کاج. این گیاهان بزرگ ترین گیاهان تیرۀ مخروطیاناند. احتمالاً قدیمی ترین گونه زندۀ کاج سوزنی (بریستل) بومی کالیفرنیا است و قدمت برخی نمونه های آن به ۴۶۰۰ سال می رسد. کاج اسکاتلندی را به سبب چوب نرم و محصولات دیگری از قبیل تربانتین، قیر، و قطران پرورش می دهند. در ۱۹۹۴، در دره ای عمیق واقع در ۲۰۰کیلومتری سیدنی استرالیا، گونه ای از کاج ناشناخته کشف شد که ۴۰ متر ارتفاع داشت. این کاج را با نام ولمی می شناسند و نام علمی اش ولمی نوبیلس است. فقط ۴۰ درخت از این گونه یافت شده است. گیاه شناسان معتقدند قدمت این گونه به دورۀ ماقبل تاریخ برمی گردد و به جنس جدیدی از تیرۀ خانوادۀ کاج مطبق تعلق دارد. در اواخر ۱۹۹۷، ۱۳۰۰ گیاه دانه رست از کاج ولمی تولید شد.

معنی کلمه کاج در ویکی واژه

pino
کاچ، کاش، کاشکی.
دوبین، لوچ. کاچ، کاژ، و کوچ هم گفته شده.
درختی است با برگ‌های سوزنی که چون یک‌دفعه نمی‌ریزند، همیشه سبز به نظر می‌آیند. از ساقهٔ آن شیرابه‌ای تراوش می‌کند که در مجاورت هوا سخت می‌شود. کاژ، ناژ، نوژ، و ناج هم گفته شده.
پشت‌گردنی، سیلی.

جملاتی از کاربرد کلمه کاج

مشهورترین ساختمان‌ها و سازه‌های ارائه‌شده توسط شرکت اف‌سی‌سی، عبارتند از: برج‌های دوقلوی پوئرتا د اورپا؛ تکمیل شده در سال ۱۹۹۶، برج توره پیکاسو تکمیل در سال ۱۹۸۸، موزه دلا پرینسیپ فیلیپه ساخته شده در سال ۲۰۰۰ و برج توره کاجا مادرید تکمیل شده در سال ۲۰۰۸.
فخر جهان و دیده تبریز شمس دین کاجزای خاک از گذرش زیب و فر کنند
هم عنایت بودمی ای کاجکی تا به دیده رفتمی من مأمنش
چون رشوه به زیر زانوش درشد صد کاج قوی به تارکش برزن
ز آن پیشتر کاجل ز جهان وارهاندش از ننگ حبس خانهٔ شروانش وارهان
ما ز زمستان نفس برف تن آورده‌ایم بهر تقاضای لطف نکته کاجی است آن
کاجول و شاهرخ از سال ۲۰۱۵ هیچ همکاری با یکدیگر نداشته‌اند. مدتی پیش شاهرخ‌خان در مصاحبه‌ای اعلام کرد که مطمئن نیست که آجی این حرف را زده یا نه ولی اگر این‌گونه باشد، شاهرخ حق را به او و کاجول می‌دهد!
اکاجت ۹۰٫۴۸ کیلومترمربع مساحت و ۷٬۵۵۸ نفر جمعیت دارد.
گلرخانی که برند از دل ما صبر و قرار جان بی صبر مرا همره خود کاج برند
مذکور نشد نام تو بر هیچ زبان کاجزای وجودم همگی گوش نشد
تعبیر رفت یار سفرکرده می‌رسد ای کاج هر چه زودتر از در درآمدی
آکیرا کاجیوارا (ژاپنی: 梶原 公؛ زادهٔ ۴ ژوئن ۱۹۸۷) یک بازیکن فوتبال اهل ژاپن است.
در جهان کس نیست کو داغی ندارد از فراق کاج فرقت را هزاران داغ دل بر جان بدی
قدر من بنده خود بود مجهول قدر دانی بدی بگیتی کاج