کا
معنی کلمه کا در لغت نامه دهخدا

کا

معنی کلمه کا در لغت نامه دهخدا

کا. ( اِخ ) امیرکابن و ورداسف یکی از حکام غیرمستقل طبرستان ( 312 هَ. ق. / 925 م ). || ابن امیر «کا» معاصر قابوس بن وشمگیر بوده است. ( مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 146 ).

معنی کلمه کا در فرهنگ معین

(اِ. ) در مصر قدیم به معنای همزاد و جفت بوده است . مانند فروهر در دین زرتشتی .

معنی کلمه کا در فرهنگ فارسی

امیر ابن ورداسف یکی از حاکمان غیر مستقل طبرستان ( حدود ۳۱۲ ه ق ./ ۹۲۵ م. )
( اسم ) ۱ - اسباب خانه لوازم سرای [ تو علم آموختی از حرص آنگه ترس کاندر شب چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کا ] . ( سنائی ) ۲ - مال التجاره متاع . ۳ - مهره های شطرنج : [ چو کا بر فراز عرصه چیدی عیان تا آخر بازی بدیدی ] . ( محمد عصار رشیدی ) یا آب کردن کا . زیادتر از ارزش قیمت چیزی را گفتن : [ بها کم است جگر گوشه های اشک مرا که گفته بود که کای خویش آب کنم ? ] ( نادم گینی ) یا کای بد بریش خاوند ( خداوند ) . متاعی که بسبب بدی خریدار ندارد درین هنگام این جمله را بر زبان رانند ( قیاس کنید مال بد بیخ ریش صاحبش ) .
امیر کابن ورداسف یکی از حکام غیر مستقل طبرستان ضعیف

معنی کلمه کا در دانشنامه عمومی

کا (فرعون). کا یا سِخِم کا یا کا سِخِن فرعون در دوره پیش دودمانی است که در مصر علیا فرمانروایی می کرد. «کا» در آیین باستانی مصر به معنای بخشی از روح است.
کا در منطقه ابیدوس در پایان سده ۳۲م یا آغاز سده ۳۱م پیش از میلاد فرمانروایی می کرد. جسد او در ام القعاب به خاک سپرده شد. به احتمال زیاد او بلافاصله پس از ایری هور به پادشاهی رسید و پادشاه پس از او هم نارمر بوده است. او نخستین فرعون مصر است که بر روی چندین ظرف و صنایع دستی نشان سِرِخ خود را حکاکی کرده است.
کا (کتاب جنگل). کا ( به انگلیسی: Kaa ) شخصیت داستانی از داستان های کتاب جنگل است که توسط رودیارد کیپلینگ نوشته شده است. کا یکی از مربیان و دوستان معتمد موگلی است.
معنی کلمه کا در فرهنگ معین
معنی کلمه کا در فرهنگ فارسی

معنی کلمه کا در دانشنامه آزاد فارسی

کا (Ka)
در دین مصر باستان، نیروی حیاتی مردگان که کنار جسد مومیایی شدۀ آن ها در گور به سر می برد و اگر خانوادۀ متوفا معاشش را تأمین نمی کردند ازبین می رفت.

معنی کلمه کا در ویکی واژه

در زبان مازندرانی(مازنی) به معنی بازی می باشد
در مصر قدیم به معنای همزاد و جفت بوده‌
مانند فروهر در دین زرتشتی.

جملاتی از کاربرد کلمه کا

چه تدبیر باشد در این رسم و راه کزو کار بر ما نگردد تباه
بیندازد آن ترک تیری بروی نیارد شدن آشکارا بروی
بعدها، آدریان از الکتروانسفالوگرام جهت مطالعه فعالیت الکتریکی مغز انسان‌ها استفاده نمود. کار او در رابطه با ناهنجاری‌های ریتم برگر، راه را برای تحقیقات بعدی در رابطه با صرع و سایر آسیب‌های مخی باز نمود. او بخش نهایی حرفه تحقیقاتی خود را به تحقیقات بویایی اختصاص داد.
همی گفت ترسم که با شهریار یکی گردد و کار خیزد ز کار
تو سوار سمند ناز و، تو را من به بوسیدن رکاب حریص
از دردت اوحدی سخنی دارد، ای نگار بشنو حکایتی که کند دردمند تو
چو مثل نقش گل در هیچ حالی نبود امکان نقشی وجمالی
نایاب وتنگ گشت متاع نیازوآز در هر دیارکز کرمت کاروان رسید
شعار من، ز بس آزادگی و نیکدلی بقدر خلق فزودن، ز خویش کاستن است
خشم با رای خویش یار نکرد جز به دستوری ایچ کار نکرد
شما را عید در سالی دو بارست دو صد عیدست هر دم کار ما را