ژکیدن

معنی کلمه ژکیدن در لغت نامه دهخدا

ژکیدن. [ ژَ / ژُ دَ ]( مص ) با خویشتن دمدمه کردن از دلتنگی. ( لغت نامه اسدی ). در خود همی تندیدن وهمی گفتن نرم نرم به تندی و خشم آلودگی. ( لغت نامه اسدی نسخه نخجوانی ). با خود همی دندیدن نرم نرم و خشم آلود. ( لغت نامه اسدی ). آهسته سخن گفتن در زیر لب از روی خشم و قهر و غضب. ( برهان ). کسی که با کسی همی تندد و همی دراید گویند همی ژکد. از درد یا غمی با خودسخن گفتن و تندیدن. با خود همی دندیدن و درائیدن. غرولند زدن. لندیدن. لندلند کردن. زکیدن :
ای طبع سازوارچه کردم ترا چه بود
با من همی نسازی و دایم همی ژکی.کسائی.از او شاه ایران فراوان ژکید
برآشفت و از روزبه لب گزید.فردوسی.همه ره ز دانا همی لب مکید
فرودآمد از اسب و چندی ژکید.فردوسی.بگفت این و تیغ از میان برکشید
ز خون سیاوش فراوان ژکید.فردوسی.سخن همه سخن غازی بود... و پدریان را نیک از آن درد می آمد و می ژکیدند تا آخر بیفکندندش. ( تاریخ بیهقی ص 58 ). و این قوم را سخت ناخوش می آمد وی را در درجه ای بدان بزرگی دیدن ، چه خرد دیده بودند می ژکیدند و می گفتند. ( تاریخ بیهقی ص 134 ). ژکیدن و گفتار آن قوم به حاجب میرسانیدند و او میخندیدی و از آن باک نداشتی. ( تاریخ بیهقی ص 134 ). خواجه [ احمد حسن ] آغازید هم از اول به انتقام مشغول شدن و ژکیدن. ( تاریخ بیهقی ص 155 ). بوسهل زوزنی بر خشم خود طاقت نداشت برخاست نه تمام و بر خویشتن می ژکید. ( تاریخ بیهقی ص 181 ). و یوسف چه دانست که دل و جگر معشوقش بر وی مشرفند به هر وقتی و بیشتر در شراب می ژکید و سخنان فراختر میگفت که این چه بود که همگان کردیم. ( تاریخ بیهقی ).
ای پیشه کرده نوحه بدرد گذشته عمر
با خویشتن همیشه همیدون همی ژکی.لؤلؤئی ( از لغت نامه اسدی نسخه نخجوانی ).

معنی کلمه ژکیدن در فرهنگ معین

(ژَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - غرولند کردن ، زیر لب حرف زدن . ۲ - از جا در رفتن .

معنی کلمه ژکیدن در فرهنگ عمید

سخن گفتن زیر لب از روی خشم و دلتنگی، با خود حرف زدن از سر قهر و غضب، غر و لند کردن: ای طبع سازوار چه کردم تو را چه بود / با من همی نسازی و دائم همی ژکی (کسائی: ۴۱ ).

معنی کلمه ژکیدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( ژکید ژکد خواهد ژکید ژکنده ژکیده ژکان ) ۱ - آهسته سخن گفتن در زیر لب از روی خشم و غضب . ۲ - متغیر شدن کوک شدن ( در اصطلاح امروز )

معنی کلمه ژکیدن در ویکی واژه

غرولند کردن، زیر لب حرف زدن.
از جا در رفتن.

جملاتی از کاربرد کلمه ژکیدن

«دانش من تنها ژکیدنی از اندکی لغات با لحن و معنی همواره در تغییر می‌باشد. چرا که به چیزی تن درداده‌ام که هرگز نمی‌بایست فراموش شده یا از آن سخن رود.»