ژکان

معنی کلمه ژکان در لغت نامه دهخدا

ژکان. [ ژَ / ژُ ] ( نف ) در حال ژکیدن. آنکه ژکد. کسی که با خود دمدمه کند از دلتنگی. ( لغت فرس ). آنکه با خود دَندد از خشم و نرم نرم گرید. ( صحاح الفرس ). کسی که از درد و رنج با خود سخنی می گوید و می تندد. ( اوبهی ). از خود رمیده و شخصی که از روی اعراض در زیر لب خود به خود آهسته سخن گوید و در صفاهان این نوع را لندیدن گویند. ( فرهنگ خطی ) :
هشیوار از تخمه گیوکان
که بر درد و سختی نگردد ژکان.فردوسی.برفتند از ایوان ژکان ودژم
دهان پر ز باد و روان پر ز غم.فردوسی.بیامد فرخزاد آذرمکان
دژم روی با زیردستان ژکان.فردوسی.چو دلو گران برنیامد ز چاه
بیامد ژکان زود شاپورشاه.فردوسی.همی رفت رنجیده زو پهلوان
به ره بر بزرگان خروشان نوان
بیامد ژکان از بر شاه او
همه تیره دید اختر و گاه او.فردوسی.

معنی کلمه ژکان در فرهنگ معین

(ژَ ) (ص فا. ) کسی که از روی خشم زیر لب با خود حرف بزند.

معنی کلمه ژکان در فرهنگ عمید

کسی که از روی خشم و دلتنگی با خود حرف زده و قرقر می کند، ژکنده، درحال ژکیدن: هشیوار و از تخمهٴ  گیوگان / که بر درد و سختی نگردد ژکان (فردوسی: ۲/۱۶۲ ).

معنی کلمه ژکان در فرهنگ فارسی

ژکنده، درحال ژکیدن، کسی که ازخشم باخودحرف بزند
( صفت ) ۱ - از خود رمنده . ۲ - شخصی که از روی اعراض در زیر لب خود بخود آهسته سخن گوید .

معنی کلمه ژکان در فرهنگ اسم ها

اسم: ژکان (پسر) (فارسی) (تلفظ: zhakan) (فارسی: ژَکان) (انگلیسی: zhakan)
معنی: کسی که با خود دمدمه کند از دلتنگی

معنی کلمه ژکان در ویکی واژه

کسی که از روی خشم زیر لب با خود حرف بزند.

جملاتی از کاربرد کلمه ژکان

برفتند ز ایوان ژکان و دژم لبان پر ز باد و روان پر ز غم