ژولیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف / نف ) درهم رفته. درهم شده. آمیخته. به دست مالیده. پریشان. و این معنی را بیشتر در زلف و کاکل استعمال کنند. ( برهان ). خلاف خوارکرده ( در موی ). گوریده. آشفته. بهم شوریده. کالیده : جغبوت ؛سخت ژولیده ( در موی ). هدمل ؛ بسیارموی ژولیده سر. هِدَبّْل ؛ ژولیده موی که شانه نکند. شَعر مشعون ؛ موی پراکنده ژولیده. تَفَث ؛ چرکین و ژولیده گردیدن موی. شعثان الرأس ؛ ژولیده موی غبارآلوده سر. جُفول ؛ پراکنده شدن موها و ژولیده گردیدن. ( منتهی الارب ) : مانده گشتم ز پا و از دیده شانه نو بود وموی ژولیده.سنائی.تو نیز مه چهارده بنمای بردار ز روی زلف ژولیده.سنائی.نگارم دوش ژولیده درآمد چو جان من بشولیده درآمد.عطار.همی گفت ژولیده دستار و موی کف دست شکرانه مالان به روی.( بوستان ).
معنی کلمه ژولیده در فرهنگ معین
(دِ ) (ص مف . ) پریشان .
معنی کلمه ژولیده در فرهنگ عمید
درهم رفته، شوریده، آشفته و درهم: همی گفت ژولیده دستار و موی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی: لغت نامه: ژولیده ).
معنی کلمه ژولیده در فرهنگ فارسی
( اسم ) شوریده آشفته درهم پریشان .
معنی کلمه ژولیده در ویکی واژه
spettinato پریشان.
جملاتی از کاربرد کلمه ژولیده
در صحنهای که در میان فیلمها قرار داشت، یک سال بعد یک سرباز ایالتی کارولینای شمالی پیتر را میبیند که برهنه، ژولیده و در حالت شوک روی یک پل جمع شده است. سرنوشت بقیه اعضای خانواده نامشخص است، اگرچه نظرات افسر پلیس در رادیو خود نشان می دهد که پیتر تنها عضو خانواده نیست که پیدا شده است.
وان زلفق پرچین و شکن خمیده چون پشت شمن بر روی آن سرو چمن ژولیده مو افروز بر
مهاجم لهستانی ژولیده و سبیل دار، نژاد گالیک داشت و بنابراین به راحتی در ای جی اوسر جا می گرفت. او با به ثمر رساندن 94 گل بین سال های 1980 و 1985 مورد لطف گی روکس و عموم مردم بورگوندی قرار گرفت.
قرنیستکه ژولیده شدسغند و مشوش عمریست که آشفته شدستند و پریشان
روی تو ژولیده مو موی تو آشفته رو با سپه روم و زنگ شاه مظفر شکست
فکند بر سر من سایه موی ژولیده گشاد طایر سودای عشق بال و پری
ای خوش آن ساعت که گفتی چون شدم پیدا ز دور اینک آن دیوانه ژولیده موی من رسید
بر گرد گل دو سنبل ژولیده یابمت بر گنج رخ دو کژدم جراره بینمت
میان جمعشان ژولیده مویی وجود لاغرش پیچیده مویی
علم فتح بود قامت آزاده روان موی ژولیده ما شوکت پرچم دارد