ژنی

معنی کلمه ژنی در لغت نامه دهخدا

ژنی. [ ژِ ] ( فرانسوی ، ص ) داهیه. نابغه. داهی.

معنی کلمه ژنی در فرهنگ معین

(ژِ ) [ فر. ] ۱ - (اِ. ) نبوغ . ۲ - (ص . ) نابغه .

معنی کلمه ژنی در فرهنگ عمید

۱. استعداد، نبوغ.
۲. (صفت ) نابغه، بسیارباهوش.

معنی کلمه ژنی در فرهنگ فارسی

قریحه، استعداد، نبوغ، فراست، نابغه، داهیه
۱ - ( اسم ) نبوغ استعداد . ۲ - ( صفت ) نابغه داهیه .

معنی کلمه ژنی در فرهنگستان زبان و ادب

{genic, genetic} [زیست شناسی] مربوط به ژن

معنی کلمه ژنی در ویکی واژه

نبوغ.
نابغه.

جملاتی از کاربرد کلمه ژنی

در تنور رزق چون نوبت به قرص ما رسد چرخ گویا بیژنی از چاه می آرد برون
مگر به بال و پر بیخودی رسم جایی وگرنه نقش قدم چاه بیژنی است مرا
گاهی نگون به چاه زنخدان چو بیژنی گه درگشاد تیر بلا همچو آرشی
هان ای بهار، مرد خرد شو که در جهان بند است بیژنی و مغاک است رستمی
از تنور رزق تا قرصی برون می آورم بیژنی گویا برون از قعر چاهی می کشم
تو در پنجه شیر مرد اوژنی چه سودت کند پنجهٔ آهنی؟
که چون تو سواری هژبر افکنی سرافرازگردی و شیر اوژنی
وزان زور بازوی مرد افکنی وزان فرو نیروی شیراوژنی
بر رخ تست مرد و زن فتنه کزان خط و ذقن رهزن صد منیژه و چاه هزار بیژنی
شد به هامون با همه شیر او ژنی هر طرف سرگرم در صید افکنی