ژنده پیلان

معنی کلمه ژنده پیلان در ویکی واژه

ژنده‌پیلان
فیل‌های بزرگ و تنومند. ابا ژنده پیلان و با خواسته/ دو خونی به کینه دل آراسته «فردوسی»

جملاتی از کاربرد کلمه ژنده پیلان

به پشت ژنده پیلان بر نشسته ناوک اندازان چو عفریتان آتش بار بر تلهای خاکستر
در هوا هر ساعتی گردون ز رعد و ابر و برق ژنده پیلان شگرف وکوس و صمصام آورد
همه لشکر هند گشتند باز همان ژنده پیلان گردن فراز
به لشگر یکی بد گهر مرد بود که چون ژنده پیلان به ناورد بود
بدین ژنده پیلان کشی گنج کسری بدین ژنده پیلان کنی قصر قیصر
از تیغ شیر مردان تن‌شان شدست عبرت وزپای ژنده پیلان سرشان شدست رسوا
که لشکر فزون بود زان کو شمرد همان ژنده پیلان و مردان گرد
این همه نعمت ژنده پیلانست که سر نصرتند و روی ظفر
به روی بیابان بکرده مغاک همه ژنده پیلان کشیدند به خاک
وزان ژنده پیلان جنگی چهار بیاراسته از در شهریار