چیرگی

چیرگی

معنی کلمه چیرگی در لغت نامه دهخدا

چیرگی. [ رَ / رِ] ( حامص ) حالت و چگونگی چیره. چیره بودن. چیر بودن.غلبه. تسلط. قهر. سیطره. استیلاء. پیروزی. تفوق. برتری. دست. ید. ( یادداشت مؤلف ). زبردستی :
چوآمد به تخت اندرون تیرگی
گرفتند ترکان برآن چیرگی. فردوسی.همه چیرگی با منوچهر بود
کزو مغز گیتی پر از مهر بود.فردوسی.درآمد به تاج اندرون خیرگی
گرفتند پرمایگان چیرگی.فردوسی.بدین ستودگی و چیرگی به کار کمان
ازین ستوده تر و چیره تر به کار قلم.فرخی.گناه دشمن پوشد چو چیره گشت به عفو
به چیرگی در عفو از شمایل حکماست.عنصری.چیرگی بیشتر مخالفان را بود و ضعف و سستی بر لشکر ما چیره شده گفتی از تاب می بشوند. ( تایخ بیهقی ص 591 ).
دهد رشک را چیرگی بر خرد
خورد چیز خود هر کس ، او غم خورد.اسدی.ز دشمن مدان ایمنی جز به دوست
که بر دشمنت چیرگی هم به دوست.اسدی.و معدن شیران است ( کامفیروز ) چنانک هیچ جای مانند آن شیران نباشد به شرزه و چیرگی ( فارسنامه ابن البلخی ص 125 ). || دلاوری. شجاعت. رجوع به چیرگی کردن شود. || عزت.( یادداشت مؤلف ). عِزَّة. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه چیرگی در فرهنگ معین

(رِ ) [ په . ] (حامص . ) ۱ - پیروزی . ۲ - تسلط .

معنی کلمه چیرگی در فرهنگ عمید

۱. پیروزی.
۲. غلبه.

معنی کلمه چیرگی در فرهنگ فارسی

۱ - غلبه ظفر پیروزی ۲ - تسلط استیلا .

معنی کلمه چیرگی در فرهنگستان زبان و ادب

{dominance} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] چیره بودن یک گونه بر اجتماع زیستی ازلحاظ اندازه و پوشش و فراوانی

معنی کلمه چیرگی در دانشنامه عمومی

در ژنتیک، غلبه ( به انگلیسی: Dominance ) ( یا چیرگی ) ، پدیده ای است که در آن واریانتی از یک ژن، بر روی اثرات واریانت دیگری از همان ژن که روی کروموزوم همتای دیگری قرار دارد، پوشش ایجاد کرده و بدین طریق اثراتش را باطل می سازد. در چنین شرایطی، واریانت اولی را غالب ( dominant ) و دومی را مغلوب ( recessive ) نامند. علت ایجاد دو واریانت از یک ژن روی دو کروموزوم ( هر ژن روی یک کروموزوم ) ، به دلیل جهش در یکی از ژن هاست که یا موجب تولید ژن کاملاً جدیدی ( de novo ) شده یا با تغییر ژن به ارث رسیده از والدین، واریانت جدید شکل می گیرد. عبارات اتوزوم غالب و اتوزوم مغلوب جهت توصیف واریانت های ژنی روی کروموزوم های غیر - جنسی ( اتوزوم ها ) و صفات مرتبطشان به کار برده می شوند، در حالی که صفات مرتبط با ژن های کروموزوم های جنسی را به صورت "وابسته به X غالب"، "وابسته به X مغلوب" یا "وابسته به Y" توصیف می کنند؛

معنی کلمه چیرگی در دانشنامه آزاد فارسی

چیرِگی (dominance)
در ژنتیک، پوشیده شدن یک الل (اَشکال گوناگون یک ژن) با الل (دگره) دیگر. اگر فردی ناخالصدارای یک الل رنگ چشم آبی و یک الل رنگ چشم قهوه ای باشد، رنگ چشمانش قهوه ای خواهد بود. در این جا، به الل چشمان آبی نهفته و به الل چشمان قهوه ای چیره (بارز) می گویند. برای هر صفت وراثتی در گیاهان یا جانوران، همیشه دو ژن در یاخته ها یافت می شود که آن صفت را تعیین می کند. طول قامت، رنگ چشم و توانایی ساختن آنزیمی خاص، نمونه هایی از صفت اند. اگر دو ژن مرتبط یا یک صفت در یک فرد یکسان باشند (حالت خالص)، صفتی را که در آن فرد دیده می شود یکی از دو ژن تعیین می کنند، اما ممکن است ژن یک صفت با دیگری متفاوت باشد که به این حالت هتروزیگوت یا ناخالص گفته می شود. در چنین حالتی، دو ژن الل اند و اثر متقابل پدید می آید. در این حالت، ممکن است یکی از آن دو در تعیین خصوصیت نقش ایفا کند و الل دیگر به ظاهر اثری نشان ندهد. در چنین شرایطی، به صفت مشاهده شده بارز می گویند. الل دیگری که در این وضع به ظاهر اثری در موجود زنده ایفا نمی کند، فقط زمانی که ژن بارز وجود نداشته باشد مؤثر خواهد بود و به خصوصیت آن نهفته می گویند. ژنی که در یک فرد رنگ چشم آبی تولید می کند، الل دیگری دارد که رنگ قهوه ای چشم را پدید می آورد. در گیاهی که با اشکال بلند و کوتاه دیده می شود، ممکن است اللی موجود باشد که موجب تولید گیاهان بلند شود، در حالی که الل دیگر، گیاهان کوتاه تولید می کند. ژن بلندی و ژن چشم آبی الل هم نیستند، زیرا اشکال متفاوت یک ژن به حساب نمی آیند.

معنی کلمه چیرگی در ویکی واژه

پیروزی.
تسلط.

جملاتی از کاربرد کلمه چیرگی

دل را به چشم شوخ تو دادم شبی نهان بردی دلم به چیرگی و وا نمی دهی
مایکل اوسالیوان از واشینگتن پست به این فیلم دو چهار ستاره داد و نوشت: "او بدون توجه به جهل شما، او یک سطح ترسو و میانه متوسط، اگر کمتر از اثر تاریخی باشد، می‌سازد. این یک قطعه مشکوک است. " در یک بررسی نسبتاً مطلوب برای نیویورک تایمز، اندی وبستر از این فیلم بخاطر «مهارت چیرگی» که در آن از دستگاه‌های ترسناک فرسوده استفاده می‌شود، ستایش کرد.
دهد رشک را چیرگی پر خرد خورد چیز خود هر کس او غم خورد
بسی چیرگی کرد بانوگشسب که باب اندر آرد به نیروی اسب
شما هم به کردار روباه پیر به بیشه در از بیم نخچیرگیر
بترسم که اختر بدین طیرگی بداندیش ما را دهد چیرگی
پیل ز پشه خیرگی، شیر زمور چیرگی ؛ خور ز سحاب تیرگی، برق ز خار نشتری
مقتول تیغ طبعی از زندگی چو لافی مخذول دیو نفسی از چیرگی چو نازی
پی چیرگی بریل نامجوی سوی کوفه با تاختن کرد روی
تو دستان نمودی چو روباه پیر ندیدی همی دام نخچیرگیر
ز چیرگی همه مانند سیل درکهسار ز خیرگی همه مانند دود درگلخن