معنی کلمه چکاچاک در لغت نامه دهخدا
برآمد چکاچاک زخم تبر
خروش سواران پرخاشخر.فردوسی.برآمد چکاچاک زخم سران
چو پولاد با پتک آهنگران.فردوسی.چکاچاک برخاست از هر دو روی
ز پرخاش خون اندرآمد بجوی.فردوسی.شل و تیر پیوسته چون تار و پود
چکاچاک برخاست از گرز و خود.اسدی.چو بر کوه سودی تن سنگ رنگ
به فرسنگ رفتی چکاچاک سنگ.اسدی.رجوع به چخاچخ و چقاچق و چقاچاق و چکاچک و چک چک شود.