چوگان بازی
معنی کلمه چوگان بازی در فرهنگ معین
معنی کلمه چوگان بازی در فرهنگ عمید
معنی کلمه چوگان بازی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه چوگان بازی در ویکی واژه
(قدیم): نوعی ورزش و بازی باستانی ایرانیان، که وسایل آن چوگان و گوی است، و آن را سواره یا پیاده بازی کنند.
جملاتی از کاربرد کلمه چوگان بازی
تا تو در معرکه یی در پی چوگان بازی سر ما در پی چوگانت چو گو می باید
مرا سودای چوگان بازی اندر سر کجا بودی؟ اگر قلاب مهرش چنگ واکردی ز دامانم
روز چوگان بازی او شیشه گردون شکست گرچه عمری چرخ گردان حاضر قندیل شد
به چوگان بازی آید چون به میدان برد از چرخ، گوی مه به چوگان
چو درآید خم زلف تو به چوگان بازی ای بسا گوی که در حسرت چوگان ماند
چون سواری تو که از شیوهٔ چوگان بازی بر سر گوی قمر دست به چوگان شدهای
گر گه گهی به چوگان بازی روا بود گرچه ز برف روی زمین آشکار نیست
هر سال بهکار ملک بیدار تری چون گوی زنی شها و چوگان بازی
ادوارد در ۶ مه ۱۹۱۰ هنگامی که پدرش درگذشت ادوارد هفتم به عنوان جورج پنجم بر تخت سلطنت نشست، بهطور خودکار دوک کورن وال و دوک روتسی شد. وی یک ماه بعد در ۲۳ ژوئن ۱۹۱۰، شانزدهمین سالگرد تولد خود، شاهزاده ولز و ارل چستر شد. آمادهسازی برای آینده او به عنوان پادشاه بهطور جدی آغاز شد. او قبل از فارغالتحصیلی رسمی از دوره دریایی خود کنار گذاشته شد، به مدت سه ماه در کشتی جنگی هندوستان به عنوان میدانی خدمت کرد، سپس بلافاصله وارد کالج مگدالن، آکسفورد شد، که از نظر زندگینامه نویسانش، از نظر فکری آماده نبود. او که یک سوارکار مشتاق بود، یادگرفت که چگونه با باشگاه دانشگاه چوگان بازی کند. وی پس از هشت دوره، بدون هیچ گونه صلاحیت علمی آکسفورد را ترک کرد.
هر که دیده لطف چوگان بازیت جای گول آنها سر خود باخته
به چوگان بازی آن ساعت که توسن را دهد جولان به میدان در خم چوگانش از هر سوی سر غلتد