چوپ
جملاتی از کاربرد کلمه چوپ
به چرا گله را دگر چه رجوع به هیاهوی پاس چوپان است
آجی (گوویندا) یتیم و فقیر با آرتی (نیلم کوتهاری) ثروتمند ملاقات میکند و هر دو عاشق هم میشوند. زمانی که پدر آرتی، دانراج (پریم چوپرا) با ازدواج آجی و آرتی مخالفت میکند تا زمانی که او ثروتمند شود، امید آنها برای ازدواج به زمینمیخورد. آجی از زندگی آرتی ناپدید میشود و آرتی دلش میسوزد اما آجی را از ذهنش خارج نمیکند. چند ماه بعد، او با مرد جوانی ملاقات میکند که شبیه آجی است، اما ادعا میکند که ویجی است و…
عشق چوپان بُوَد و ما همه عالَم گَلهایم حُسن قصاب و به کشتن همگی یکدلهایم
آن لایق شکار ملوک آمد وین درخور استگلهٔ چوپان را
چوپیدا شد این راز گردنده دهر خرد را ببخشید بر چاربهر
تو رابود مه وخورشید اگر جمال از نور مرا هم اشک چوپروین شده است چشم سهیل
گه صلح می کنی تو به چوپان و گاه جنگ گرگ آشتیست کار تو پیوسته با شبان
میش مشغولست در مرعای خویش لیک چوپان واقفست از حال میش
بره را همچون سگ چوپان نگهبان گشت گرگ عدل او تا خط بطلان ظلم را بر سرکشید
حتی کلبههای چوپانان که مالیات آنها به درستی پرداخت شدهاست نیز ممکن است تخریب شوند. [ز]
در برخی تصاویر، کوتس و کوتوپاس نیز حاضرند. گاهی این دو به صورت چوپان نشان داده میشوند.
در کارنامه اردشیر بابکان (پاپکان) هم کردان به معنی عشایر و شبان آمدهاست، نه نام و نژاد یا قبیله. در زبان طبری امروز نیز کلمهٔ کرد به معنی چوپان و شبان است.
چوپران شد از یال خورشید،خشت زخون دلیران،زمین،لاله کشت
پیل که فرسای در دورت نگهبان غزال شیر آهن چنگ در عهد تو چوپان غنم