چوب
معنی کلمه چوب در لغت نامه دهخدا

چوب

معنی کلمه چوب در لغت نامه دهخدا

چوب. ( اِ ) ماده پوشیده از پوست ، تشکیل دهنده درخت اعم از ساقه و ریشه و شاخه آن. ماده ای سخت که ریشه وساقه و تنه و شاخه درخت را تشکیل میدهد. ( از ناظم الاطباء ). ماده ای سخت که ریشه و ساقه و تنه و شاخه درخت را تشکیل میدهد و آن را برای سوزاندن و ساختن اشیاء بکار برند. خشب و خشبه. ( دهار ) ( منتهی الارب ). مطیر. نضار. ( منتهی الارب ). چوب در گیاهان مجموعه ای از آوندهای چوبی و رشته های چوبی و زنبوری چوبی است که بهم فشرده شده است و تمام این قسمتها بواسطه طبقه زاینده ریشه و ساقه ساخته میشود و هرچه ساقه ای کهن تر باشد چوبی که در آن دیده میشود بیشتر است. در چوب علاوه بر سلولز و ترکیبات نزدیک به آن مقداری لینیین یافت میشود و ممکن است موادی در آن باشد که به مصارف مختلف برسد. مانند ماده رنگین بقم که از چوب بقم گرفته میشود. ( گیاه شناسی حسین گل گلاب ص 43 ) :
گرچه از طبعند هر دو به بود شادی ز غم
ور چه از چوبند هر دو بِه ْ بود منبر ز دار.عنصری.گر بد آمدت گهی ، اکنون نیک آید
کز یکی چوب همی منبر و دار آید.ناصرخسرو.عصای کلیم اربدستم بدی
به چوبش ادب را ادب کردمی.خاقانی.چوب را چون بشکنی گوید طراق
این طراق از چیست از درد فراق.مولوی.که تواند که دهد میوه رنگین از چوب
یا که تاند که برآرد گل صدبرگ از خار.سعدی.اجتراع ؛ چوب از درخت بازشکستن. ( تاج المصادر بیهقی ). النجج ؛ چوب خوشبوی که بخور کنند جهت معده مسترخی نیک نافع است. تهزیع؛ شکستن چوب و جز آن. شمراخ ؛ چوب خوشه انگور. ثفروق ؛ چوب خوشه انگور، که دنباله انگور و خرما بدان پیوسته است. ج ، ثفاریق. ثقاف ؛ چوب راست کن. خُشُب ؛ چوبها. خشب ؛ چوب درشت. خشبه ؛ چوب درشت. خصله ؛ چوب خاردار. ( منتهی الارب ). خفض ؛ چوب خم دادن. ( تاج المصادر ). خیسفوج ؛ چوب کهنه یا خاص است بچوب درخت عشر. ( منتهی الارب ). سفن ؛ چوب سازی. ( دهار ). شریج ؛ نوعی چوب که از آن کمان سازند. شطیبه ؛ چوب به درازا بریده. غمشوق ؛ چوب خوشه انگور. عود سمح ؛ چوب بی گره. عود صلاد؛ چوبی که آتش نگیرد. عودصلب المکسر؛ چوب نیکو و سخت. عَیازِر؛ چوبها. فدر؛ چوب زودشکن. قصف العود؛ چوب زودشکن. قیقب ؛ چوب که از وی زین سازند ( ابن درید گفت که آن را آزاددرخت خوانند ). لوة؛ چوبی که بدان بخور کنند. لیته ؛ چوبی که بدان بخور کنند. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه چوب در فرهنگ معین

[ په . ] (اِ. ) ۱ - ماده ای سخت که ریشه و ساقه و شاخة درخت را تشکیل می دهد و آن را برای ساختن اشیاء به کار می برند . ۲ - تنة بریده شدة درخت . ۳ - (عا. ) واحد پول در معاملات بازار و بسته به بزرگ بودن و یا کوچک بودن معامله : ۱٠٠٠چوب یعنی ۱٠٠٠ تومان . ،~ ل

معنی کلمه چوب در فرهنگ عمید

قسمت سفت و سخت زیر پوست درخت که در صنعت و ساختن اشیای چوبی به کار می رود.
* چوب خوردن: (مصدر لازم ) [مجاز] کتک خوردن.
* چوب زدن: (مصدر متعدی )
۱. کسی را با چوب کتک زدن.
۲. [عامیانه، مجاز] قیمت گذاشتن و به فروش رساندن اجناسی از طریق حراج، حراج کردن جنس.
* چوب شدن: (مصدر لازم ) [عامیانه، مجاز] خشک و ثابت شدن.
* چوب شفت: چوب دستی کلفت ناتراشیده.

معنی کلمه چوب در فرهنگ فارسی

کنده، قسمت های سفت وسخت درخت، آن قسمت اززیرپوست
( اسم ) ۱ - ماده ای سخت که ریشه و ساقه و شاخ. درخت را تشکیل میدهد و آنرا برای سوزاندن یا ساختن اشیا بکار برند. ۲- واحد پول است در معاملات بازاری این اصطلاح بسته بمقدار معامله است . اگر معامله کلان باشد و در آن گفتگو از هزار ( تومان ) بود یک چوب معادل یک هزار ( تومان ) است و در غیر این صورت مراد از یک چوب یک تومان است چوق . یا پای چوب ایستادن . در اصطلاح کاسبهای میدان حاضر شدن شخصی برای خرید جنس ( دست اول )در صبح زود در میدان و منتظر قپان کردن آن شدن پس از خرید .
تلفظی از چوب

معنی کلمه چوب در فرهنگستان زبان و ادب

[زیست شناسی- علوم گیاهی] ← بافت چوبی

معنی کلمه چوب در دانشنامه عمومی

چوب ( به انگلیسی: Wood ) ، از نظر گیاه شناسی، بخش جامد و سخت زیر پوست ساقه درخت یا دیگر گیاهان چوبی است که به شکل بافت آوندی وجود دارد.
اگرچه در باور عموم چوب تنها در درخت و بوته یافت می شود، از نگاه علمی در همه گیاهان آوندی وجود دارد. در چوب مجراهای زیر قابل مشاهده است:
• بافت چوبی یا مجراهای چوبی، که شیره خام، آب و نمک های معدنی محلول را از ریشه به برگ ها و غنچه های هوایی می برد.
• آوند آبکشی یا مجراهای لیبر، که غذای آماده برای برگها ( شیره تولیدی ) به شکل محلول از طریق آن ها برای تغذیه بقیه گیاه به گردش در می آید.
مجراهای چوبی به وسیله سلول های مرده و دیواره های چوبی شده به وجود می آیند. در هر دو حال پروتوپلاسم ( بخش زندهٔ سلول ) سلولی پدیدار می گردد و دیوارها به وسیله ته نشین شدن ماده لیگنین ( که سختی چوب از آن است ) افزایش می یابند.
سطوح تار و آوندی در نخستین سال رشد خود را در فاصله ای معین در بافت میان آوندهای چوبی و آبکشی قرار می دهند، این لایه کامبیوم نامیده می شود. کامبیوم به دو بخش درونی ( آوند چوبی ) و بیرونی ( آوند آبکشی ) تقسیم می شود. همچنانکه سلول های پیر با رشد پیوسته تنه فرو می ریزند، لایه های تازه آوند آبکشی کار خود را انجام می دهند.
چوب بی گمان یکی از بهترین و سودمندترین مواد خام طبیعت است و بدون آن بشر هرگز به سطح پیشرفت و رفاه کنونی نمی رسید.
چوب ابتدا، ماده ای حیاتی برای ساخت ابزارهای اولیه، خانه و قایق برای حرکت در رودها بود. سپس، برای ساخت اکثر اشیا و ابزارهای سودمندی که انسان قرن ها برای پیشرفت زندگی خود به آن ها متکی بود، به کار رفت. بخشی از فناوری چوب بر اثر تلاش صنعتگران باقی مانده، ولی بیشتر آن ناچار از بین رفته و با مواد و روش های دیگر که نتیجه انقلاب صنعتی بشر است، جایگزین شده است.
چوب تنها منبع طبیعی تجدیدپذیر است. نفت و زغال و دیگر معادن سرانجام روزی تمام خواهد شد، ولی جنگلی که خوب نگهداری شود ( حتی گاه بدون نگهداری ) به طور نامحدود به تولید چوب ادامه خواهد داد. چوب جایگاه ویژه ای در اقتصاد جهانی دارد. تولید سالانه چوب در جهان ۲۵۰۰ میلیون متر مکعب است. خواص فیزیکی و شیمیایی و نیز مکانیکی چوب آن را فعلاً بی جانشین کرده است.
چوب یکی از مفیدترین موادی است که ما در اختیار داریم. چوب محکم است اما می توان به سادگی آن را برید و به شکل های مختلف درآورد. بخش عمدهٔ چوب از تنهٔ درخت ها به دست می آید.
معنی کلمه چوب در فرهنگ معین
معنی کلمه چوب در فرهنگ عمید
معنی کلمه چوب در فرهنگ فارسی
معنی کلمه چوب در فرهنگستان زبان و ادب

معنی کلمه چوب در دانشنامه آزاد فارسی

چوب (wood)
بافت سخت مستقر در زیر پوست درخت (توزه) بسیاری از گیاهان چندساله. چوب متشکل از یاخته های هادی آب یا آوند چوبی پسین است و سختی و استحکام آن از رسوب لیگنین ناشی می شود. سخت چوپ ها، مانند بلوط، و نرم چوب ها، مانند کاج، ارزش تجاری دارند و به منزلۀ مصالح ساختمانی در تهیۀ وسایل چوبی به کار می روند. بخش مرکزی شاخه یا ساقه درون چوب است که عموماً تیره تر و سخت تر از چوب بیرونی است. درون چوب از یاخته های مرده تشکیل شده است. این بخش از چوب علاوه بر ایجاد استحکام ساختاری، غالباً حاوی صمغ، تانن، یا رنگیزه هایی است که باعث ایجاد رنگ ویژه ای می شوند و پایداری چوب را افزایش می دهند. برون چوب بخش فعال آوند چوبی است و هدایت آب و شیره خام را برعهده دارد. آوند چوبی پسین از کامبیوم آوندی پدید می آید. کامبیوم آوندی هر سال لایۀ جدید چوب را در سمت بیرونی چوب ایجاد می کند که در مقطع عرضی چوب به صورت حلقۀ سالیانه قابل مشاهده اند. چوب های تجاری را می توان به دو گروه اصلی تقسیم بندی کرد: یکی چوب سخت که دارای آوند چوبی است و در نهان دانگانی مثل بلوط دیده می شود، و دیگری چوب نرم که فقط حاوی تراکئید است و در بازدانگانی مثل کاج یافت می شود. چوب نرم کاملاً نرم تر از چوب سخت است، ولی همواره چنین نیست. بالسا، نرم ترین چوب شناخته شده، متعلق به نوعی درخت سخت چوب است و چوب کاج سیاه Pinus rigida بسیار متراکم و سخت و متعلق به درختان نرم چوب است. چوب فوق العاده سخت را از مخلوطی از چوب و پلاستیک به دست می آورند. برای تهیۀ این نوع چوب، پلاستیک مایع (مونومر یا تک پار) را به داخل چوب تزریق می کنند و سپس، آن را در معرض تابش پرتو گاما قرار می دهند تا پلاستیک به بسپار یا پلیمر تبدیل شود.

معنی کلمه چوب در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] چوب مادّه سخت معروف است. از احکام آن در بابهای طهارت، تجارت و اطعمه و اشربه سخن گفته اند.
چوب ماده ای که از درخت به دست می آید.
چوب در طهارت
کف پا و ته کفش نجس با راه رفتن بر روی زمین پاک می شود؛ اما اگر زمین با چوب و مانند آن فرش شده باشد در حصول طهارت با راه رفتن بر آن اختلاف است. چوب نجسِ متصل به زمین و ساختمان با شرایطی با تابش آفتاب پاک می شود. چوب نجس اگر تبدیل به خاکستر شود پاک می گردد. در اینکه با تبدیل به زغال نیز پاک می شود یا نه، اختلاف است. مستحب است همراه میت دو چوب تر و تازه در قبر قرار دهند؛ یکی در پهلوی راست و دیگری در طرف چپ بدن او.
چوب در تجارت
در معامله، چوبهای متّصل به ساختمان به تبع ساختمان، داخل در مبیع است؛ بر خلاف چوبهای منفصل و جدای از ساختمان، هرچند در خانه مورد استفاده قرارگیرد. فروختن چوب به کسی که بت می سازد بنابر مشهور مکروه است و اگر در معامله شرط ساختن بت شود حرام و معامله باطل است.
چوب در اطعمه و اشربه
...
[ویکی فقه] چوب (قرآن). چوب، ماده ای سخت است که ریشه، ساقه و شاخه درخت را تشکیل می دهد و آن را برای سوزاندن یا ساختن اشیا به کار می برند.
خداوند در آیاتی از قرآن منافقان را از نظر بی عقلی و نافهمی به چوبهای پوسیده توخالی تشبیه کرده است. •واذا رایتهم تعجبک اجسامهم وان یقولوا تسمع لقولهم کانهم خشب مسندة.. «و چون آنان را ببینی هیکل هایشان تو را به تعجب وا می دارد و چون سخن گویند به گفتارشان گوش فرا می دهی گویی آنان شمعک هایی پشت بر دیوارند (که پوک شده و درخور اعتماد نیستند) هر فریادی را به زیان خویش می پندارند خودشان دشمنند از آنان بپرهیز خدا بکشدشان تا کجا (از حقیقت) انحراف یافته اند.»موریانه ها از چوب برای تغذیه و محل زندگی استفاده می کنند.•...الا دابة الارض تاکل منساته...«پس چون مرگ را بر او مقرر داشتیم جز جنبنده ای خاکی (موریانه) که عصای او را (به تدریج) می خورد (آدمیان را) از مرگ او آگاه نگردانید...»«مراد از (دابه الارض) - به طوری که در روایت آمده - حشره معروف به موریانه است ، که چوبها و پارچه ها را می خورد، و مراد از (منساه) عصا است.» آفرینش چوب آتش زنه (مرخ و عفار)، نشانه ای از قدرت الهی بر آفرینش مجدد انسانهاست.•وضرب لنا مثلا ونسی خلقه قال من یحی العظـم وهی رمیم. «و برای ما مثلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد گفت چه کسی این استخوانها را که چنین پوسیده است زندگی می بخشد.»
واژه ای مترادف
در این مدخل از واژه های « خشب »، « شجر »، «منساه» و «الواح» استفاده شده است.
عناوین مرتبط
تشبیه به چوب (قرآن)؛ تغذیه از چوب (قرآن)؛ چوب آتش زنه (قرآن)؛ آیه بودن چوب (قرآن)؛ فواید چوب (قرآن).

معنی کلمه چوب در ویکی واژه

[chub]
legno
bastone
ماده‌ای سخت که ریشه و ساقه و شاخة درخت را تشکیل می‌دهد و آن را برای ساختن اشیاء به کار می‌برند.
تنة بریده شدة درخت.
واحد پول در معاملات بازار و بسته به بزرگ بودن و یا کوچک بودن معامله: ۱۰۰۰چوب یعنی ۱۰۰۰ تومان. ؛~ لای چرخ کاری گذاشتن کنایه از: برای پیشرفت آن کار مانع تراشیدن. ؛~ در آستین کسی کردن کنایه از: او را سخت آزار و آسیب رساندن. ؛~ کسی یا چیزی را خوردن کنایه از: به خاطر آن دچار مجازات یا آسیب یا زحمت شدن.
بخش جامد و سخت زیر پوست ساقه درخت یا دیگر گیاهان چوبی است که به شکل بافت آوندی وجود دارد

جملاتی از کاربرد کلمه چوب

بیخرد را مایه آزار گردد برگ عیش از گلستان قسمت دیوانه غیر از چوب نیست
به عموریه بود شه را نشست چوبشنید کآمد یل چیر دست
چو چوب موسی عمران ز شکل مار دمار کشم ز سحر بفرمان قادر ذوالمن
وگر از پرده رخشانی چو یاقوت شوی بهرامِ چوبین زیرِ تابوت
تشویش چوب حاجب و دربان چه می‌کنی رسم ملوک بر در این بارگاه نیست
چوبرزد سرازتیره کوه آفتاب بد اندیش را سر بر آمد ز خواب
درخت آهن‌چوب بیابانی به صورت درختچه یا درختی بزرگ رشد می‌کند و به ارتفاع حدود ۱۰ متر (۳۳ فوت) و قطر تنه‌ای حدود ۶۰ سانتی‌متر (۲۴ اینچ) می‌رسد. در موارد استثنایی، در مناطق حفاظت‌شده بزرگتر با آبراهه‌های وسیع‌تر، می‌تواند به ارتفاع و تنه حجیم‌تری دست یابد.
چوباشد جهانجوی با فر و هوش نباید که دارد به بدگوی گوش
ز بس خونابه کافشاندم ز دیده چو چوبی خشک برماندم ز دیده
هرکرا بینم مرا کوبی رسد با لگد یا سنگ یا چوبی رسد
مرد حالی کرد دست خود بلند سخت چوبی زد که در خاکش فکند