معنی کلمه چهارگاه در لغت نامه دهخدا
چهارگاه. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) خانه چهارم نرد که برای برگرفتن یک مهره از آن چهار خال کعبتین باید. چهارخان. چارخان. رجوع به شش گاه و یک گاه شود. ( یادداشت مؤلف ).
چهارگاه. [ چ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد. در 36هزارگزی جنوب مهاباد و 4هزارگزی خاور شوسه مهاباد به سردشت واقع است کوهستانی و معتدل است ، 216 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات ، توتون و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
چهارگاه. [ چ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان. در 18 هزارگزی سنقرو هزارگزی باختر راه فرعی گردکانه واقع است. 120 تن سکنه دارد. از چشمه و رودخانه همدان آبیاری میشود. محصولش غلات ، حبوبات و توتون است. شغل اهالی کشاورزی و قالیچه بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).