چهارشنبه. [ چ َ / چ ِ شَم ْ ب َ / ب ِ ] ( اِ مرکب ) نام روز پنجم هفته و آن میان سه شنبه و پنجشنبه است : چهارشنبه که روز بلاست باده بخور به ساتگینی خور تا به عافیت گذرد.منوچهری.رجوع به چارشنبه شود. - امثال : از خر می پرسند چهارشنبه کی است !. شب های چهارشنبه هم غش میکند. شنبه و چهارشنبه اش یکی شده ؛ سعد و نحس یا نیک و بد او درهم شده است. فلان چهارشنبه پول پیدا کرده است ؛یعنی به مراد و آرزو رسیده است. سعادت یافته است. یکی چهارشنبه پول گم میکند و دیگری ( یکی دیگر ) پیدا میکند ؛ در یک زمان یکی به خوشبختی میرسد یکی به بدبختی. چهارشنبه. [ چ َ / چ ِ شَم ْ ب َ / ب ِ ] ( اِ مرکب ) در علم احکام نجوم ، رب آن عطارد است. ( یادداشت مؤلف ). چهارشنبه. [ چ َ شَم ْ ب ِ ] ( اِخ ) نام یکی از شهرهای ترکیه. رجوع به چارشنبه شود.
معنی کلمه چهارشنبه در فرهنگ معین
( ~. شَ بِ ) [ فا - عبر. ] (اِمر. ) روز پنجم از ایام هفتة مسلمانان .
معنی کلمه چهارشنبه در فرهنگ عمید
از روزهای هفته، روز پنجم از روزهای هفته.
معنی کلمه چهارشنبه در فرهنگ فارسی
( اسم ) روز پنجم از ایام هفت. مسلمانان بین سه شنبه و پنجشنبه اربعائ . نام یکی از شهرهای ترکیه
معنی کلمه چهارشنبه در دانشنامه عمومی
چهارشنبه (شهر). چهارشنبه ( به ترکی استانبولی: Çarşamba ) شهری است در کشور ترکیه که در استان سامسون واقع شده است. جمعیت این شهر بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۸ میلادی ۵۸٬۹۶۶ نفر و بر اساس برآوردهای سال ۲۰۰۹ میلادی ۵۷٬۲۱۸ نفر می باشد.
معنی کلمه چهارشنبه در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] چهارشنبه اولین روز از ایام هفته می باشد و از آن به مناسبت در ابواب مختلف فقهی سخن رفته است. برای روز چهارشنبه اعمال و احکام خاصی ذکر شده است که به مواردی از آن ها اشاره می شود: ← صوم ۱. ↑ بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، ج۱۳، ص۳۴۷. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام،ج ۱، ص۷۷۹. ... [ویکی شیعه] چهارشَنْبِه، پنجمین روز هفته در گاهشماری هجری، پس از سه شنبه و پیش از پنجشنبه قرار دارد. برای چهارشنبه، اعمال و ذکرهایی در مکتب اهل بیت (ع)، توصیه شده است. چهارشنبه، عبارتی دو بخشی از چهار و شنبه است. شنبه یا شنبد و شنبذ یا همان شامپت و شانپت در ایران باستان یا شبات در زبان عبری که معرب آن سبت است، در فرهنگ اسلامی، روز پنجم هفته و پس از سه شنبه قرار دارد. برای همین با شماره چهار نام گذاری شده است. این روز در عربی «یوم الاربعاء»، در انگلیسی «Wednesday» خوانده می شود. همچنین در گاهشماری آریایی، شنبه «تیرشید» نام داشته است.
معنی کلمه چهارشنبه در ویکی واژه
mercoled? روز پنجم از ایام هفتة مسلمانان.
جملاتی از کاربرد کلمه چهارشنبه
چون خبر آمد که خواجه نزدیک نشابور رسید، امیر فرمود تا همگنان باستقبال روند. همه بسیچ رفتن کردند، تا خبر یافتند، وی بدرگاه آمده بود با پسر روز چهارشنبه غرّه ماه جمادی الاولی. مردم که میرسیدند وی را سلام میگفتند. و امیر بار داد و آگاه کردند که خواجه احمد رسیده است، فرمود که پیش باید آمد. دو سه جای زمین بوسه داد و به رکن صفّه بایستاد. امیر سوی بلگاتگین اشارتی کرد، بلگاتگین حاجبی را اشارت کرد و مثال داد تا وی را بصفّه آورد و سخت دور از تخت بنشاند، و هزار دینار از جهت خواجه احمد نثار بنهادند، و وی عقدی گوهر- گفتند هزار دینار قیمت آن بود- از آستین بیرون گرفت، حاجب بلگاتگین از وی بستد و حاجب بو النّضر را داد تا پیش امیر بنهاد. امیر احمد را گفت: کار خوارزم و هرون و لشکر چون ماندی؟ گفت: بفرّ دولت عالی بر مراد، و هیچ خلل نیست. امیر گفت رنج دیدی، بباید آسود. خدمت کرد و بازگشت، و اسب بکنیت خواستند، بتعجیل مرتّب کردند و بازگشت بسرای بوالفضل میکائیل که از بهر وی پرداخته بودند و راست کرده فرود آمد و پسرش بسرای دیگر نزدیک خانه پدر. و وکیل را مثال بود تا خوردنی و نزل فرستادند سخت تمام. و هر روز بدرگاه میآمد و خدمت میکرد و بازمیگشت.
و این چنین چیزها درین سفر کم نبود. روز چهارشنبه هفتم ماه رمضان چون برداشتیم چاشتگاه سواری هزار ترکمانان پیدا آمد، و گفتند ینالیانند، و سواری پانصد گریختگان ما، گفتند:
و درین میانها خبر رسیده بود که پسر یغمر ترکمان و پسران دیگر مقدّمان ترکمانان که تاش فراش سپاه سالار عراق مثال داد تا ایشان را بکشتند بدان وقت که سوی ری میرفت، از بلخان کوه درآمدند با بسیار ترکمانان دیگر؛ قصد اطراف مملکت میدارند که کین پدر را از مسلمانان بکشند. امیر، رضی اللّه عنه، سپاه سالار علی دایه را مثال داد تا بطوس رود و حاجب بزرگ بلگاتگین سوی سرخس و طلیعه فرستند و احوال ترکمانان مطالعه کنند. و حاجب بزرگ بلگاتگین از نشابور برفت با غلامان و خیل خود، و سپاه سالار علی دیگر روز چهارشنبه. و نامهها رفت به باکالنجار با مجمّزان تا هشیار و بیدار باشد و لشکری قوی به دهستان فرستد تا برباط مقام کنند و راهها نگاه دارند. و همچنین نامهها رفت به نسا و باورد تا شحنه و مردم آن نواحی گوش بسپاه سالار علی و حاجب بلگاتگین دارند.
روز چهارشنبه هفدهم صفر رسولی رسید از آن پسران علی تگین، البتگین نام و با وی خطیب بخارا عبد اللّه پارسی. و رسولدار پیش رفت با جنیبتان و مرتبهداران و ایشان را بکرامت بلشکرگاه رسانیدند و نیکو داشتند و نزل بسیار فرستادند. و امیر را آگاه بکردند، پیغام فرستاد بر زبان بوالعلاء طبیب نزدیک وزیر که: هر چند ناتوانیم ازین علّت، از تجلّد چاره نیست. فردا بار عام دهیم، چنانکه همه لشکر ما را بهبیند، رسولان را پیش باید آورد تا ما را دیده آید، آنگاه پس از آن تدبیر بازگردانیدن ایشان کرده شود. گفت: سخت نیکو میگوید خداوند، که دلها مشغول است، و چون این رنج بر تن مبارک خود نهد، بسیار فایده حاصل شود. دیگر روز امیر بر تخت نشست، رضی اللّه عنه، در صفّه بزرگ و پیشگاه، و وزیر و ارکان دولت و اولیا و حشم بدرگاه آمدند سخت شادمانه گشته، و دعاهای فراوان کردند و صدقهها روان کردند . و رسولان را پیش آوردند تا خدمت کردند و بنشاندند . امیر مسعود، رضی اللّه عنه، گفت: برادر ما ایلگ را چون ماندید؟ گفتند: «بدولت سلطان بزرگ شادکام و بر مراد. تا دوستی و نواخت این جانب بزرگ حاصل شده است، جانب ایلگ را شادی و اعتداد و حشمت زیادت است. و ما بندگان را بدان فرستاد تا الفت و موافقت زیادت گردد.» و رسولدار ایشان را بدیوان وزارت آورد و امیر خالی کرد با وزیر احمد عبد الصّمد و عارض بوالفتح رازی و بونصر مشکان و حاجبان بگتغدی و بوالنّضر و حشمت بو النّضر بسیار درجه زیادت شده بود و همه شغل درگاه او برمیگزارد بخلافت حاجب بزرگ سباشی که بوقت رفتن از بلخ سوی خراسان این درخواسته بود از امیر و اجابت یافته- امیر گفت: «سخن این رسولان بباید شنید و هم درین هفته باز باید گردانید و احتیاط باید کرد تا هیچ کس نزدیک ایشان نیاید بی فرمان و قوم ایشان را گوش باید داشت و چنان باید که بر هیچ حال واقف نگردند.
شیخ الاسلام گفت: کی کنیت وی – بونصر است نام بشربن الحارث بن عبدالرحمن بن عطا بن هلال بن عبداللّه المعروف بالحافی. اما مست در علم ظاهر و حدیث و زهد و ورع. گویند اصل وی از مرو است از دیه کرد آواد مقیم بغداد بوده و آنجا برفته از دنیا، روز چهارشنبه ده روز گذشته از محرم سنه و عشرین و مائتین، پیش از احمد بسالها. وی خواهر زاده علی خشرم بود، بافضیل عیاض صحبت کرده.
چهارشنبه ۱ تیر ۱۴۰۱، گروهی از بازنشستگان تأمین اجتماعی خوزستان، جلو ساختمان استانداری اهواز در اعتراض به عدم رسیدگی به درخواستهایشان، تجمع اعتراضی برپا کردند.
هم خواجه بوالفتح شیخ گفت رحمةاللّه علیه کی شیخ قدس اللّه روحه العزیز روز چهارشنبه بگرمابه رفتی و شیخ بومحمد جوینی رحمه اللّه بخانقاه آمدی و از آنجا بگرمابه شدی. یک روز شیخ بومحمد جوینی به حمام فروشده بودند، شیخ گفت ای خواجه این آسایش و راحت گرمابه از چیست؟ او گفت مردم در هفتۀ شوخگن شده باشند و موی بالیده و سنتها بجای نیاورده موی بردارند و خویشتن بشورند، سبکتر گردند و بیاسایند. شیخ گفت بهتر ازین باید. شیخ بومحمدگفت شیخ را چه مینماید؟ شیخ گفت ما را چنین مینماید کی دو مخالف جمع شدند چندین راحت باز میدهد، شیخ بومحمد رحمةاللّه علیه بگریست و گفت ای شیخ آنچ ترا میدرآید هیچ کس را آن نیست.
اسکناس یکصدهزار ریالی یا ۱۰٬۰۰۰ تومانی یکی از اسکناسهای رایج در ایران است. این اسکناس از روز چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۸۹ در بانکهای ایران توزیع شد. اسکناس ده هزار تومانی دهمین برگ اسکناسی است که به مجموعه اسکناسهای رایج در کشور ایران اضافه شدهاست.
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور به ساتگینی میخور به عافیت گذرد
چهارشنبه ۱۳ سپتامبر ۲۰۲۳ وزارت خارجه استرالیا، شرکت ابر آروان را به همراه ۴ تن از مسئولان و ۲ نهاد جمهوری اسلامی به دلیل کمک به مسئولان جمهوری اسلامی در مسدود کردن اینترنت و نظارت بر مردم تحریم کرد.
پس از فراخوان شورای هماهنگی راه سبز امید برای برگزاری اعتراضات جنبش سبز در روز چهارشنبهسوری این فراخوان از سوی هواداران جنبش سبز حمایت شد.
شامگاه روز چهارشنبه بیستم مهرماه، معترضان با انسداد خیابانها و سر دادن شعارهای اعتراضی در نقاطی از کرمانشاه به خیابانها آمدند که اعتراضات با دخالت نیروهای امنیتی و ضد شورش به خشونت کشیده شد و نیروهای امنیتی با معترضان درگیر و به سوی آنان اقدام به شلیک مستقیم کردند.
چهارشنبه بتا نوبت عطارد راست نشاط باید کرد و نبید باید خواست
چهارشنبه ایا جلیس موافق و زید باد بهار چو غنچه کاسه می گیر و روی در چمن آر
چهارشنبه، ۱ سپتامبر – بانک توسعه آسیایی ۶۰۰ میلیون دلار آمریکایی را طی سه سال آینده به افغانستان تعهد کرد.
چون امیر بدین احوال واقف شد، کارها از لونی دیگر پیش گرفت و چنان دانسته بود که چون علم وی پدید آید، آن غلامان بجمله برگردند، و این عشوه داده بودند و ما بخریده بودیم. و روز چهارشنبه هژدهم ماه رمضان نزدیک چاشتگاه طلائع مخالفان پدید آمد سواری سیصد نزدیک طلخ آب و ما نزدیک منزل رسیده بودیم و بنه در قفا میآمد. امیر بداشت و بر پیل بود تا خیمه میزدند، طلیعه خصمان در تاخت و ازین جانب نیز مردم بتاخت و دست آویزی قوی بود، و مردم ایشان میرسید و ازین جانب نیز مردم میرفت. و خیمهها بزدند و امیر فرود آمد با لشکر، و خصمان بازگشتند. و احتیاطی تمام کردند بدان شب در لشکرگاه تا خللی نیفتد. و پگاه کوس فروکوفتند و لشکر برنشست ساخته و بتعبیه برفتند. چون دو فرسنگ رفته آمد، لشکری بزرگ از آن مخالفان پیدا آمد و طلیعه هر دو جانب جنگ پیوستند جنگی سخت و از هر دو جانب مردم نیک بکوشیدند تا نزدیک دیه بازرگان پیدا آمد، و رود و چشمه- سار داشت و صحرا ریگ و سنگریزه بسیار داشت، و امیر بر ماده پیل بود در قلب، براند تا ببالا گونهیی رسید نه بس بلند، فرمود که خیمه بزرگ آنجا بزنند تا لشکر کران آب فرود آید و خصمان از چهار جانب درآمدن گرفتند و جنگی سخت بپای شد و چندان رنج رسید لشکر را تا فرود توانست آمد و خیمهها بزدند که اندازه نبود.