چنگی

معنی کلمه چنگی در لغت نامه دهخدا

چنگی. [ چ َ ] ( ص نسبی ) چنگ نواز. چنگ زن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نوازنده چنگ. ( ناظم الاطباء ). مطربی که ساز چنگ زند :
کنون مغنی چنگی کشیده بینی صف
چو خواجگان معطل بکنج مسجدها.سپاهانی ( از شرفنامه منیری ).یک دست تو با زلف و دگر دست تو با جام
یک گوش به چنگی و دگر گوش به نایی.منوچهری.بزیر گل زند چنگی ، بزیر سروبن نایی
بزیر یاسمین عروه ، بزیر نسترن عفری.منوچهری.چنگی طبیب بوالهوس بگرفته زالی را مجس
اصلع سری کش هر نفس موئی است در پا ریخته.خاقانی.چنگی آفتاب روی از پس ارتفاع می
چنگ نهاده ربعوش بر بر و چهره بربری.خاقانی.پس آنگه ناخن چنگی شکستند
ز روی چنگش ابریشم گسستند.نظامی.نوای جهان خارج آهنگی است
خلل در بریشم نه در چنگی است.نظامی.نوایی برکشید از سینه تنگ
بچنگی داد کاین در ساز باچنگ.نظامی.نکیسانام مردی بود چنگی
ندیمی خاص امیری سخت سنگی.نظامی.چنگیی کو درنوازد بیست وچار
چون نیابد گوش گردد چنگ وار.مولوی.آن شنیدستی که در عهد عُمَر
بود چنگی مطربی با کر و فر.مولوی.حریفان خراب از می لعل رنگ
سر چنگی ازخواب در بر چو چنگ.سعدی ( بوستان ).نهاده پدر چنگ بر نای خویش
پسر چنگی و نایی آورده پیش.سعدی ( بوستان ).بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن
به لعب زهره چنگی و بهرام سلحشورش.حافظ.|| مقلد و رقاص. ( ناظم الاطباء ).
چنگی. [ چ َ ] ( اِخ ) نگهبان یکی از قلاع کشمیر به عهدغزنویان و چنگی خداوند قلعه او را از بند بگشاده بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 144 ). و چنگی با وی بیاید.( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 59 ). و بهرام نقیب را نامزد... و سوی چنگی فرستاد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 59 ).
چنگی. ( اِخ ) دهی است از دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران. در 24 هزارگزی خاور ورامین کنار راه شوسه پارچین به تهران واقع است. در دامنه واقع است و معتدل. دارای 250 تن سکنه میباشد. از رود جاجرود مشروب میشود. محصولش غلات است و صیفی کاری دارد. اهالی بکشاورزی گذران میکنند. راهش ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

معنی کلمه چنگی در فرهنگ معین

(چَ )(ص نسب . )۱ - چنگ زدن .۲ - مطرب ، خنیاگر.

معنی کلمه چنگی در فرهنگ عمید

چنگ نواز، چنگ زن، کسی که چنگ می نوازد.

معنی کلمه چنگی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه چنگ نوازد چنگ زن . ۲ - مطرب خنیا گر .
دهی است از دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران .

جملاتی از کاربرد کلمه چنگی

لیک سلمان همه عمر تلف کرد حیات در ثنای نسب فرقه چنگیز خانی
در زمان حکومت کوبلای خان و جانشینانش آوارگا به زیارتگاه فرقه چنگیزخان تبدیل‌شد.
پس از ورود اسلام و در دوره حکومت اسلامی، معابد زرتشتیان و بودائیان از فعالیت بازماند یا تبدیل به مسجد شدند و عدهٔ زیادی هم تخریب شد. نوبهار یکی از معابدی بود که در زمان فضل برمکی به صورت مسجد جامع درآمد و بعداً نام مسجد نُه‌گنبد را کسب کرد. یعقوب لیث صفاری نیز در این کار سهم گرفته و حتی بقایای آثار نوبهار را که دارائی این سرزمین بود، برای خلیفهٔ عباسی به عنوان تحفه فرستاد و سرانجام توسط چنگیز خان تمام آبادی‌های بلخ همراه این بنای تاریخی که در آن زمان مسجد جامع شهر بود، ویران شد. امروزه به جز یکی از دروازه‌های شش‌گانه جنوبی شهر که به نام دروازه نوبهار است، اثر دیگری از آن نمانده است.
قوی به چنگ من افتاده بود دامن وصل ولی دریغ که دولت به تیزچنگی نیست
اوستاد چنگ‌ها آن چنگ باشد در جهان وای آن چنگی که با آن چنگ حق پهلو کند
چون زخمه به ساز دل این پیر خمیده چنگی زن و آفاق پر از شور و نوا کن
حمله مغول‌ها به ایران به عنوان عاملی تسریع کننده، موجبات و امکانات گشایش راه رفت و آمد و مهاجرت مسلمانان ایرانی به چین و در نتیجه نفوذ فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی و نیز ترویج دین اسلام در آنجا را فراهم کرد و به خصوص زمان حکومت قوبلای‌خان از نوادگان چنگیزخان و بنیان‌گذار دودمان یوان چین، روزگار اقتدار ایرانیان مسلمان و اوج رشد و شکوفایی اسلام در سرزمین چین بود.
به سطوت همچو چنگیزی به حشمت همچو ارغونی به همت همچو قاآنی به حکمت چون فلاطونی
چو طرد و عکس حروف تهجی اقبال بحفظ دامن اقبال جمله تن چنگی
چنگی که زد دل و جان در عشق بانوا کن نی‌های بی‌زبان را زان شهد پرشکر کن
چنگی غم تو ناخن جور گو سخت مزن که بگسلد تار
دف و چنگیم چو یار از بر ما رفت چنگیم چو برگشت دفیم
شهر مزار شریف ایستگاه مهم مسیرهای تجاری شرق دور به خاورمیانه، مدیترانه و اروپا بوده‌است. مسجد کبود (آبی) در این ولایت موقعیت دارد. این مسجد توسط چنگیزخان تخریب شد اما بعداً تیمور دوباره آن را ساخت. موقعیت مهم بلخ و نواحی اطراف آن در طول تاریخ بخشی از ایران زمین و خراسان بوده‌است. بسیاری از شخصیت های مهم ایرانی در شاهنامه مانند گشتاسب از بلخ خاستند.
تأثیر ماشین جنگی مغولی را می‌توان به دلایل مختلفی منتسب کرد. اگرچه هر یک از مغول‌های بزرگسال، جنگجو بودند، با این حال در تعداد جنگجویان مغول بدون شک در اکثریت منابع تاریخی اغراق شده‌است؛ میانه‌ترین آنها، ۱۲۹ هزار نفر برای ارتش چنگیزخان مغول ذکر شده که توسط رشیدالدین در جامع التواریخ آمده‌است. به نظر می‌رسد که این تعداد بیش از دیگر ارقام با واقعیت مطابقت داشته باشد.
پیش چنگی مست و مسرور است کور پیش رنگی زنده در گور است کور