چنه

معنی کلمه چنه در لغت نامه دهخدا

چنه. [ چ َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) مخفف چانه است که فک اسفل آدمی و حیوانات دیگر باشد ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). فک اسفل را گویند و آن را چانه و زفر نیز گویند. ( جهانگیری ). چانه. زنخ. رجوع به چانه و زنخ شود.
چنه. [ چ ِ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) بهندی نوعی از نخود است. ( فهرست مخزن الادویه ).
چنه. [ چ ِ ن َ ] ( اِ ) دانه باشد بغایت ریزه که خوراک مرغان کنند. ( جهانگیری ). دانه. و این مختصر چینه است.( شرفنامه منیری ). مخفف چینه که دانه مرغان است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). مخفف چینه. دانه. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی ) :
یا بمنقار زجاجی پرکند طاووس نر
پرهای طوطیان از طوطیان وقت چنه.منوچهری.توئی درمانده همچون مرغ نادان
چنه دیده ندیده دام پنهان.فخرالدین اسعد( ویس و رامین ).چو از بس چنه پر شود ژاغرش
گرد زورمندی تن لاغرش.اسدی ( گرشاسبنامه ).در دام جهان جهان همیشه
تخم و چنه جز سیم و زر نباشد
در دام نیاویزد آنکه زی او
تخم و چنه را بس خطر نباشد.ناصرخسرو.مال چنه ست و زمانه دام جهانست
ای هر ساله بدام و بر چنه مایل.ناصرخسرو.سعی کنی وقت بیع، تا چنه ای چون بری
بازندانی ز شرع ، صومعه از مزبله.سنائی.مرغ چو بر دام و بر چنه نظر افکند
بخت بد آنگه بخاردش رگ بسمل.؟ ( از جهانگیری ).طوطیان چمن بجای چنه
لعل و لؤلؤ گرفته در منقار.؟ ( از شرفنامه منیری ).|| چینه دان مرغ. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی ). || مخفف چینه ، دیوار گلی. لاد. چینه دیوار. ( فرهنگ خطی ). چهار دیوار بود. ( فرهنگ اوبهی ).رجوع به چینه و نیز رجوع به لاد شود.

معنی کلمه چنه در فرهنگ معین

(چِ نِ ) (اِ. ) چینه .

معنی کلمه چنه در فرهنگ عمید

=چانه١
دانه ای که مرغ از زمین برچیند.

معنی کلمه چنه در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - دانه ای که مرغ از زمین برچیند و بخورد. ۲- هر طبقه از دیوار گلی. ۳ - دیوار گلی . ۴ - قسمتی از ساختمان پوست. جامد کر. زمین که دارای ساختمان مشابه از لحاظ مواد ترکیبی است و آثار و بقایای فسیل شناسی آن مربوط بیک زمانست طبق. زمین .
دانه باشد بغایت ریزه که خوراک مرغان کنند ٠ یا چینه دان مرغ ٠ یا مخفف چینه دیوار گلی ٠

معنی کلمه چنه در ویکی واژه

چینه.

جملاتی از کاربرد کلمه چنه

سعی کنی وقت بیع تا چنه‌ای چون بری باز ندانی ز شرع صومعه از مزبله
یا به منقار زجاجی برکند طاووس نر پرهای طوطیان از طوطیان وقت چنه
توی درمانده همچون مرغ نادان چنه دیده ندیده دام پنهان
از این دام بی‌رنج بیرون شوی اگر نوفتادت طمع در چنه
دام تو گشته است جهان و، چنه اسپ و ستام است و ضیاع و غلام
مال چنه است و زمانه دام جهان است ای همه سال به دام پر چنه مایل
معبد و دفتر مرکزی اکنکار در چنهسن، مینه‌سوتا (جنوب‌غربی مینیاپولیس) قرار دارد.
دویم بیچنه: که اسم و رسمی از او در ممالک ایران نیست و در تاریخ مغول نیز نامی از خیل و سپاه و ایل والوس او بنظر نیامد،همین قدر از جامع التواریخ مستفاد گردید که این لقب بر کسی نهند که ساعی در مهمات امور باشد و انجام مهام نزدیک و دور دهد.
در دام جهان جهان همیشه تخم و چنه جز سیم و زر نباشد
مرغ که در دام پر چنه طمع افگند بخت بد آنگاه خاردش رگ بسمل
از رخ آویختهای هر طرفی زلف بخم تا بری گوی دلی چنه به چوگانی چند