چنبره
معنی کلمه چنبره در لغت نامه دهخدا

چنبره

معنی کلمه چنبره در لغت نامه دهخدا

چنبره. [چَم ْ ب َ رَ / رِ ] ( اِ ) چنبر. حلقه. دایره. هر چیز دایره مانند چون کم غربال و غیره. چنبرک :
چنبره دید جهان ادراک تست
پرده پاکان حس ناپاک تست.مولوی. || حلقه مانندی از پاره های جامه و تکه های پارچه درهم پیچیده که طبق کشان روی سر گذاشته طبق را با سر بر زیر آن نهند تا پوست و استخوان سر از فشار چوب طبق صدمه و آزار نبیند. || چنبری از چوب تر و ریسمان که گاه کم آبی بر سوراخ تنوره گذارند تا فشار آب بیشتر شود. ( یادداشت مؤلف ).
- چنبره گردن .رجوع به چنبر گردن شود.
چنبره. [ چَم ْ ب َ رِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان چولائی خانه بخش حومه شهرستان مشهد که در چهل هزارگزی شمال باختری مشهد واقع است. در دامنه کوه واقع و هوایش سردسیری است و 44 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش ذرت و کنجد و شغل اهالی زراعت و مالداری میباشد و راهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

معنی کلمه چنبره در فرهنگ معین

(چَ بَ رِ ) (ص نسب . ) به شکل چنبر، چنبر مانند.

معنی کلمه چنبره در فرهنگ عمید

چنبرمانند، به شکل چنبر.

معنی کلمه چنبره در فرهنگ فارسی

چنبرمانند، بشکل چنبر
۱ - ( صفت ) بشکل چنبر چنبر مانند . ۲ - حلقه .
دهی از دهستان چولائی خانه بخش حوم. شهرستان مشهد .

معنی کلمه چنبره در فرهنگستان زبان و ادب

{torus, anchor ring , tore} [ریاضی] رویۀ حاصل از دَوران یک دایره در فضا حول محوری واقع در صفحۀ آن دایره که دایره را قطع نمی کند

معنی کلمه چنبره در دانشنامه عمومی

چَنبَره ( به انگلیسی: torus ) در هندسه، نوعی رویه دورانی است که از طریق دوران یک دایره در فضای سه بعدی، حول یک محور که با دایره هم صفحه است، ایجاد می شود.
چنبره یکی از اشکال هندسی است.
چنبره را می توان به صورت پارامتری تعریف کرد:
که در آن:
• پارامتر u و v در بازه [۰, ۲π ) قرار دارند.
• R شعاع از مرکز تا محور چنبره است
• r شعاع چنبره است
در دستگاه مختصات دکارتی می توان تعریف کرد:
که به طور ساده تر می توان نوشت:
A مساحت رویه چنبره از معادله:
و V حجمی که یک چنبره محصور می کند از
بدست می آید.
کره و چنبره حجم هایی اند که با چرخاندن دایره حول یک محور ایجاد می شوند. با چرخاندن دایره به دور محوری که با آن در یک صفحه باشد چنبره به دست می آید. بسته به فاصلهٔ محور چرخش از مرکز دایره ( s ) سه گونهٔ متفاوت چنبره ایجاد می شود. اگر فاصلهٔ محور از مرکز دایره از شعاع دایره کوچکتر باشد ( s < r ) و محورْ دایره را در دو نقطه قطع کند حجم حاصل «چنبرهٔ دوکی»، [ الف] اگر فاصلهٔ محور از مرکز دایره با شعاع دایره مساوی باشد ( s=r ) و محورْ دایره را در یک نقطه لمس کند حجم حاصل «چنبرهٔ شاخی»، [ ب] و اگر فاصلهٔ محور از مرکز دایره از شعاع دایره بیشتر باشد ( s > r ) و محور با دایره تقاطع نداشته باشد حجم حاصل «چنبرهٔ حلقه ای»[ پ] خواهد بود. چنبرهٔ حلقه ای در این میان ویژگی خاصی دارد و آن این است که علاوه بر دو خانوادهٔ دوایر نصف النهاری و دوایر موازی، دو خانوادهٔ از دوایر دیگر نیز در آن شکل می گیرد ( یعنی هر نقطه روی سطح چنبرهٔ حلقه ای روی محیط چهار دایره روی سطح آن قرار دارد ) که به دوایر ویلارسو موسومند.
اگر محور چرخش بر هر کدام از قطرهای دایره منطبق باشد ( s = 0 ) حاصل کره خواهد بود ( کره را می توان حالت خاص چنبره دانست ) .
معنی کلمه چنبره در فرهنگ معین

معنی کلمه چنبره در دانشنامه آزاد فارسی

چَنْبَرِه (torus)
در ریاضیات، رویه ای به شکل کیک حلقه ای یا دونات، با سوراخی در وسط. این رویه با دوران یک دایره در فضا حول محوری که در صفحۀ دایره است ولی آن را قطع نمی کند، پدید می آید.
چنبره (صنعت). چَنْبَرِه (صنعت)(torus)
محفظه ای به شکل حلقه ای حاوی پلاسما، در رآکتورهای هم جوشی هسته ای، ازجمله در رآکتور جت.

جملاتی از کاربرد کلمه چنبره

چون رسن لطف در این چه فکند چنبره دل گل و نسرین دمید
که از این بار گران باز رهی کنده و چنبره برپا ننهی
دف بر شبیه دایره در چنبرش صد چنبره با هم به طرح مشوره طرح مواسا ریخته
بخرمنهای لاله برفشانده دامن لؤلؤ بچنبرهای مشک اندر نهاده توده عنبر
از دست کشاکش من وز چرخ پرآتش من می گردم و می نالم چون چنبره گردون
در طرح چنبره کروی، حلقه‌های مغناطیسی سولونوئید حذف شده‌اند. در نتیجه نسبت شعاع اصلی به فرعی پلاسما کاهش می‌یابد.
حیلت او از سبالش نگذرد چنبرهٔ حجرهٔ قمر چون بر درد
چه مایه مردم که پشت پیش تو چنبر کنند چنین که بر مه زده است مشک خطت چنبره
بگذرم از چنبره زلفش چو باد از لاغری با وجود آنکه زلفش باد در چنبر کند
مشاطهٔ زیبایی آراسته چنبرها زان سلسله تا بندد بر هر سر مو سرها
همیشه تا که نقطه‌ای بود میان دایره که هرخطی که برکشی از آن به سوی چنبره